جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

فایل شده دلنوشته دارک آکادمیا اثر YAGAMI

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته ادبیات توسط اِمانو با نام دلنوشته دارک آکادمیا اثر YAGAMI ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 1,416 بازدید, 29 پاسخ و 13 بار واکنش داشته است
نام دسته ادبیات
نام موضوع دلنوشته دارک آکادمیا اثر YAGAMI
نویسنده موضوع اِمانو
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط fatemeh bano
موضوع نویسنده

اِمانو

سطح
3
 
دلنویس انجمن
کاربر ویژه انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Jul
1,436
7,837
مدال‌ها
6
دست‌های من، روزی تمام دارایی تو بودند.
همان دست‌هایی که می‌گفتی چهار فصل دنیا را در آن زندگی می‌کنی؛ رد پای رفتنت هنوز هم نمایان است و فصول سال برای من دیگر معنایی ندارند... .
راستی، کف دستم یک شکوفه‌ی بهاری جوانه زده؛
یعنی قرار است برگردی؟
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

اِمانو

سطح
3
 
دلنویس انجمن
کاربر ویژه انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Jul
1,436
7,837
مدال‌ها
6
تو نیستی، ولی بگذار به تو بگویم دنیای آدم‌ها یک ماه دارد که شب‌های تاریک‌شان را روشن می‌کند... .
مردم می‌گویند بدون آن نمی‌توانند شب‌ها را سپری کنند؛
مانند من که بدون خیال تو نمی‌توانم... .
آن‌ها ماه در آسمان را می‌پرستند و من تو را... .
تو ماه قلبِ تاریک منی، همان که وجودم هنوز به خاطرش روشن است.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

اِمانو

سطح
3
 
دلنویس انجمن
کاربر ویژه انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Jul
1,436
7,837
مدال‌ها
6
اگر باران می‌بارید... .
دستت را می‌گرفتم و بعد وقتی باد کلاهت را از سرت پایین می‌انداخت در جاده‌ای،
می‌دوییدیم که پروانه‌های آبی از آن گذشتند... .
ولی نه باران می‌بارد... .
نه من دست‌هایت را پیدا می‌کنم... .
و نه اثری از پروانه‌های آبی مانده... .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

اِمانو

سطح
3
 
دلنویس انجمن
کاربر ویژه انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Jul
1,436
7,837
مدال‌ها
6
صدایم را می‌شنوی؟
نگاه کن، سمت چپ سی*ن*ه‌ام به امید خنده‌های تو هنوز هم کار می‌کند، هر روز به خاطر وجودت از خواب بیدار می‌شوم و باز هم ادامه می‌دهم. می‌گویم وقتی تو هستی دیگر چرا ناراحت باشم؟
صدایم را می‌شنوی؟
مراقب خودت باش، زیرا تو تنها دارایی من هستی که اگر خوب نباشی من هیچ نیستم... .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

اِمانو

سطح
3
 
دلنویس انجمن
کاربر ویژه انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Jul
1,436
7,837
مدال‌ها
6
کنار هم نشسته‌ایم اما دور هستیم!
تا زمانی که سرم روی شانه‌ات جا نگیرد؛کیلومترها فاصله داریم!
به اندازه‌ی تردیدی که برای تکیه دادن به تو دارم فاصله داریم؛
به اندازه‌ی تردیدی که برای گرفتن دستم داری فاصله داریم... .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

اِمانو

سطح
3
 
دلنویس انجمن
کاربر ویژه انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Jul
1,436
7,837
مدال‌ها
6
تو دانه برفی بودی که تابستان بارید... .
تنها بارید؛
به اشتباه بارید؛
یک جای اشتباه بارید!
یک جایی که کسی دستش را برایش بلند نکرد... .
تو دانه برفی بودی که روی پلک مردم نه؛
زیر پای مردم نشستی...!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

اِمانو

سطح
3
 
دلنویس انجمن
کاربر ویژه انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Jul
1,436
7,837
مدال‌ها
6
از دستم رفتی!
دست‌هایی که کلیدهای پیانو را می‌شناختند از دستم رفتند... .
از دستم رفتند؛
دست‌هایی که نوازش موهایم را بلد بودند؛ از دستم رفتند... .
از دستم رفتند؛
دست‌هایی که اولین بار نشانم دادند که قلبم سمت راست بدنم قرار دارد، روی ساعد راستم؛
یکم پایین‌تر از پهلوی راستم؛
جایی اطراف کتف راستم... .
از دستم رفتند؛
دست‌هایی که تازه فهمیده بودم قلبم زیر آن‌ها می‌زند...!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

اِمانو

سطح
3
 
دلنویس انجمن
کاربر ویژه انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Jul
1,436
7,837
مدال‌ها
6
کلماتی که به من گفتی را به یاد داری؟
کلماتی که از سر عادت گفتی قول شدند!
قولت خون تازه شده در رگ‌هایم؛
قولت فاسد بود...!
تنم فاسد شد، جوانی‌ام بر باد رفت، تبدیل به مرده‌ای شدم که روی زمین می‌خزد... .
برگرد!
طراوتم را به من برگردان... .
جوانی‌ام را پس بده، از قدم زدن با پاهای مرده خسته شدم.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

اِمانو

سطح
3
 
دلنویس انجمن
کاربر ویژه انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Jul
1,436
7,837
مدال‌ها
6
دارم سقوط می‌کنم؛
دوباره و دوباره... .
سقوط می‌کنم روی تختی که با نبودنت سرد شده؛
سقوط می‌کنم درون دشتی که با نبودنت خشک شده؛
سقوط می‌کنم درون رویایی که با نبودنت کابوس شده؛
من سقوط می‌کنم... .
درون نیازی که دیگر به من نداری...!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

اِمانو

سطح
3
 
دلنویس انجمن
کاربر ویژه انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Jul
1,436
7,837
مدال‌ها
6
تو را دیدم.
تو را دیدم و عاشقت شدم؛
تو را دیدم و عاشقت شدم و بعد... گمت کردم!
چیزی درون گلویم درد می‌کند، مانند جهنم... .
داغ می‌شود، می‌سوزاند، خاکستر می‌کند... .
شیطانی در دهانم متولد می‌شود؛
بالای دردِ جهنمیِ بغض‌ام.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
بالا پایین