جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

دلنوشته تکمیل شده دلنوشته رویاهای کاغذی اثر Faezeh1380

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته دل نوشته های کامل شده کاربران توسط ILLUSION با نام دلنوشته رویاهای کاغذی اثر Faezeh1380 ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 1,573 بازدید, 41 پاسخ و 14 بار واکنش داشته است
نام دسته دل نوشته های کامل شده کاربران
نام موضوع دلنوشته رویاهای کاغذی اثر Faezeh1380
نویسنده موضوع ILLUSION
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط Lord
موضوع نویسنده

ILLUSION

سطح
8
 
نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری انجمن
ارشد بازنشسته
نویسنده ادبی انجمن
Mar
3,786
39,397
مدال‌ها
13
کد: ۰۰۸
تگ‌: محبوب
1627488437045.jpg

نام دلنوشته‌: رویاهای کاغذی
دلنویس‌: Faezeh138۰
ژانر‌: عاشقانه‌
خلاصه‌:
دستم را بگیر‌...
به سرزمین رویاها ببر‌...
جایی که جز عطر نفس‌هایت‌، هوایی جریان نداشته باشد‌...
جایی که فقط من باشم و تو و تمام دست نیافتنی‌ها‌...
جایی شبیه به‌:
سرزمین رویاهای کاغذی!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

SETAREH_M

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Jun
419
1,200
مدال‌ها
1

Picture1.png

عرض ادب و احترام خدمت دلنویس عزیز و ضمن تشکر بابت انتخاب رمان بوک برای انتشار آثار ارزشمندتان.

حتماپیش از آغاز نوشتن، تاپیک زیر را مطالعه کنید تا دچار مشکل نشوید.
[ قوانین دلنوشته ]

پس از 20 پست از طریق تاپیک زیر درخواست نقد شورا دهید.
[ درخواست نقد دلنوشته ]

بعد از ایجاد کردن تاپیک نقد شورا برای دلنوشته‌تان می‌توانید درخواست تگ بدهید.
[ درخواست تگ دلنوشته ]

پس از گذشت بیست پست از دلنوشته می‌توانید برای آن درخواست جلد بدهید.
[ درخواست جلد ]

و انشالله، بعد از پایان رسیدن دلنوشته‌تان، در تاپیک زیر اعلام کنید.
[ اعلام پایان دلنوشته ]

دلنویسان عزیز هرگونه سوالی دارید می‌توانید در اینجا مطرح کنید.
[ سوال و مشکلات دلنویسان ]

تیم مدیریت تالار ادبیات
 
موضوع نویسنده

ILLUSION

سطح
8
 
نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری انجمن
ارشد بازنشسته
نویسنده ادبی انجمن
Mar
3,786
39,397
مدال‌ها
13
***
《شاید این‌بار‌》
دست به سر می‌کنم این ثانیه‌ها را‌،
شاید این‌بار بیایی‌...
شاید این‌بار نمیرد‌، شاید این‌بار نسوزد‌،
شاید این‌بار دل غم‌زده‌ی من‌، با نگاه تو نمیرد‌...
شاید این‌بار دل تو‌، به تمنای نگاهی‌،
به تمنای وفایی‌، به تمنای وصالی‌...
شاید این‌بار بلرزد‌، شاید این‌بار بماند‌...
چه تمنای محالی‌!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

ILLUSION

سطح
8
 
نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری انجمن
ارشد بازنشسته
نویسنده ادبی انجمن
Mar
3,786
39,397
مدال‌ها
13
***
امروز که از باغ قدیمیِ عشقت گذر می‌کردم‌، ساعتِ زنگ‌زده‌ی از کار افتاده‌ای را دیدم‌. یادم آمد سال‌ها پیش آن را‌، برای آمدنت کوک کرده بودم‌...
گردِ انتظار بر آن نشسته‌،
ثانیه شمارِ عشقش به خوبی کار نمی‌کند‌. به گمانم او نیز تو را می‌خواهد‌...
بید مجنونِ خزان‌زده‌، سراغت را از من گرفت‌،
گفتم دیر نکرده‌ای هنوز‌!
شنیدم که شب‌بو‌ها گفتند‌:
بی‌چاره پیرمرد‌! حواس پرتی گرفته‌.
آن‌ها که نمی‌دانند‌، سال‌ها‌ست هر روز‌، ساعت را عقب می‌کشم تا گمان کنم‌، دیر نکرده‌ای هنوز‌.
شمعدانی‌ها را که آب می‌دادم‌، پرسیدند:
دست بر نمی‌داری از این بی‌هوده انتظار‌؟‌!
با لبخندی تلخ گفتم‌:
هنوز به وقت آمدنت نرسیده‌ام‌...
به گمانم شهریور هم‌، مانند من شده این روز‌ها‌!
بوی پاییز می‌دهد‌.
صندلی چوبیِ گوشه‌یِ حیاط‌مان‌، ساعتِ آمدنت را پرسید‌،
ساعت شنی گفت‌: یک صحرا گذشت و نیامدی‌!
به خیالم کم‌کم دارد دیر می‌شود دیگر‌...
هوسِ آمدن نداری‌؟
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

ILLUSION

سطح
8
 
نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری انجمن
ارشد بازنشسته
نویسنده ادبی انجمن
Mar
3,786
39,397
مدال‌ها
13
***
گاهی که دلم می‌گیرد‌،
روی صندلیِ چوبیِ باران خورده‌یِ گوشه‌یِ حیاط می‌نشینم‌‌...
و خیره می‌شوم به خاطره‌ها‌!
همنشین من هم می‌شود‌، یک لیوان چای یخ کرده‌ی از دهان افتاده‌‌؛ کنارش دو حبه قند‌...‌ .
راستش را بخواهی‌، گاهی دلم می‌گیرد از نبودنت‌... از خیال لمس دستانت‌ که خیالی بیش نیست‌!
گاهی بیا و خلوتم را پر کن‌،
فقط گاهی که دلم درد می‌گیرد‌...
گاهی یعنی همیشه‌! گاهی یعنی الآن‌... !
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

ILLUSION

سطح
8
 
نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری انجمن
ارشد بازنشسته
نویسنده ادبی انجمن
Mar
3,786
39,397
مدال‌ها
13
***
دل‌گیر‌م از خاطره‌ها‌!
از ساعتِ قرمزِ زنگ‌دارم هم‌! که هر ثانیه‌،نبودنت را به خاطرم می‌آورد‌... .
از عاشقانه‌ها نیز به گمانم دل‌گیر باشم‌... !
از نفس کشیدن‌ در هوایی که عطر تنَت در آن جریانی ندارد‌...
از‌...
صبر کن‌!
من بدون ‌"تو‌‌" از غیرِ "‌تو‌" دل‌گیرم‌...
چاره‌ای کن که در این خلوتِ غم‌ناک نمیرم‌... !
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

ILLUSION

سطح
8
 
نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری انجمن
ارشد بازنشسته
نویسنده ادبی انجمن
Mar
3,786
39,397
مدال‌ها
13
***
در انتظارِ تو‌،
تمام کوچه پس‌کوچه‌های شهر را قدم می‌زنم‌...
باز هم خاطره‌هایت از من دست نمی‌کشند‌!
کاش کمی هم که شده‌، مهربان‌تر بودند خاطره‌هایت‌... نه این‌چنین کشنده‌... نه این همه وفادار‌...
کاش کمی‌،
فقط کمی مانند خاطره‌هایت بودی‌... !
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

ILLUSION

سطح
8
 
نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری انجمن
ارشد بازنشسته
نویسنده ادبی انجمن
Mar
3,786
39,397
مدال‌ها
13
***
وقتی که می‌رفتی‌، خاطره‌هایت را جا گذاشتی‌!
در خیالی خام‌، گمان کردم برای بردن خاطره‌های جا گذاشته‌ات هم که شده‌،
باز می‌آیی‌!
یادم می‌آید ساعت رفتن‌،
چمدان‌ات را بردی‌،
ساعت قرمزِ زنگ‌دارت را هم‌... !
حتی دفتر خاطراتت‌، که از عطر با هم بودن‌هایمان پر بود‌...
خاطراتت را چرا‌...
روی طاقچه‌ی خاک خورده‌ی احساسم جا گذاشتی‌، نمی‌دانم‌!
فقط می‌دانم بهانه‌هایم‌، دل‌تنگت شده‌اند‌...
برگرد‌! خاطره‌هایت را جا گذاشتی‌... .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

ILLUSION

سطح
8
 
نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری انجمن
ارشد بازنشسته
نویسنده ادبی انجمن
Mar
3,786
39,397
مدال‌ها
13
***
ثانیه‌ها را در انتظارت سر بریدم‌...
زیر باران‌ِ تندِ پاییزی‌، التماسِ ابر‌ها را کردم‌، شاید نبارند‌...
آخر مگر می‌شد‌؟! باران ببارد و تو نباشی‌...
دستانت سهم دیگری بود‌، آغوشت حسرتِ من‌!
من ماندم و بارانی‌، که در عصر یک روز پاییزی‌
حسرت داشتنت را به دلم گذاشت‌... !
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

ILLUSION

سطح
8
 
نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری انجمن
ارشد بازنشسته
نویسنده ادبی انجمن
Mar
3,786
39,397
مدال‌ها
13
***
بهار رنگ خزان گرفته و تابستان‌، بوی پاییز می‌دهد‌... پاییز همان پاییز است و زمستان همان زمستان‌!
فاصله بی‌رحم ماند‌؛ خاطره‌ها قاتل‌... !
ماه دریا را رها کرده‌...
ستاره دیشب‌، در حسرت آغوشِ ماه‌، مرد‌...
چاره‌ای کن‌... برگرد‌!
که تمامم نا‌تمام مانده‌‌... .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
بالا پایین