- Jul
- 1,436
- 7,837
- مدالها
- 6
چکهچکه میکند هر لحظه بیشتر این ذهن درب و داغان لعنتی
انگار که فرسوده شده
چوبهای خاطرهاش پوسیده
فکرم چکه میکند و هربار مردابی به کوچکی یک قطره اشک با حرفهایی به قدر رمان و به خاموشی تاریک ساعت دو شب از چشمم میریزد
و دنیای روبهرویم را در دریایی به شوری مرحوم ارومیه غرق میکند
و باز هم چکه میکند و چکه
تا فکرم خالی شود از خاطره
تا وقتی که دوباره رگباران شود
و خاطرههایم ببارند
انگار که فرسوده شده
چوبهای خاطرهاش پوسیده
فکرم چکه میکند و هربار مردابی به کوچکی یک قطره اشک با حرفهایی به قدر رمان و به خاموشی تاریک ساعت دو شب از چشمم میریزد
و دنیای روبهرویم را در دریایی به شوری مرحوم ارومیه غرق میکند
و باز هم چکه میکند و چکه
تا فکرم خالی شود از خاطره
تا وقتی که دوباره رگباران شود
و خاطرههایم ببارند
آخرین ویرایش توسط مدیر: