جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

فایل شده دلنوشته چهارچوب | پانیک۳۱۵

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته ادبیات توسط هاویر با نام دلنوشته چهارچوب | پانیک۳۱۵ ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 993 بازدید, 30 پاسخ و 8 بار واکنش داشته است
نام دسته ادبیات
نام موضوع دلنوشته چهارچوب | پانیک۳۱۵
نویسنده موضوع هاویر
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط اولدوز
موضوع نویسنده

هاویر

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Sep
99
1,349
مدال‌ها
2
این تپش چیست که همچو آهو در سی*ن*ه‌ی لرزان من شوق جهیدن دارد
تمنای نثر و غزل و گل واژه وقت شکفتن از حنجره‌خونین من را دارد
آنچه گذشت ، شد سرگذشت و وقت لمیدن ندارد !
نقش ِچشمان ِخمار سایه ساران به یک جرعه نگاه مسـ*ـت می‌کند
 
موضوع نویسنده

هاویر

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Sep
99
1,349
مدال‌ها
2
غرق دردم ولی می‌خندم،خنده‌ای که تلخیش را خودم و خدای خود می‌داند
کم نداشته‌ام در این اوضاع بی سر و سامان روزگار وقتایی باید فقط
از زنده بودن لذت برد و بس که از خرابات و مسـ*ـت شدن نجات یابی
گاهی وقتا فقط زندگی کن و از نشدن ها حرفی نزن
 
موضوع نویسنده

هاویر

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Sep
99
1,349
مدال‌ها
2
تمام پیش نویس ها روزی می‌رسد که نیاز به ویرایش دارند.
گاهی نتوانستن در همه زمینه ها را باید قبول کرد!
هیچ فصلی یکی نیست و زندگی‌ همه‌اش پرشده از فصل‌های
سایه‌مانندی که همه‌اش را به‌اجبار چیزی به اسم ذهن حمل می‌کنیم
 
موضوع نویسنده

هاویر

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Sep
99
1,349
مدال‌ها
2
چه تراژدی غم‌انگیزی که در هر صورت نباید سطح آمد پایین
سرت بالاست ولی، اولین و آخرین بازنده‌ی این بازی تو هستی
و اینگونه‌است که به یغما می‌روی ، درد کمی نیست این آفت جان سوز
ولی مگر آدم از این دنیا چه می‌خواهد جز سری بلند و وجدانی آرام
 
موضوع نویسنده

هاویر

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Sep
99
1,349
مدال‌ها
2
فراموش کردن! گاهی به زیبایی آن کنار هم بودن
باید که فراموش کرد سنگینی آن کوله بار خاطراتی که بر
دوشهایمان سنگینی می‌کند، واقعا این دنیا و آدمیانش
ارزش جنگ دارد ؟ چه شاه و یا گدا باشیم سهم ما یک کفن و خاک است
 
موضوع نویسنده

هاویر

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Sep
99
1,349
مدال‌ها
2
باران که می‌بارد راه می‌ افتم بدون چتر من بغض می‌ کنم و آسمان گریه
آسمان دلم کوچک است و دنیای چشمانم بزرگ گویی مانند تشنه‌ای
که‌ به‌ دنبال آب است در صحرای تنهایی دچار سراب آب شده‌ام
خسته‌م و میل رسیدن و پایان دادن را ندارم ولی آخر تابه‌کی ؟!
 
  • تایید
واکنش‌ها[ی پسندها]: Sars.ha
موضوع نویسنده

هاویر

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Sep
99
1,349
مدال‌ها
2
دستی بی صدا گلویم را مدام خفه می کند، کافی ست بادی بوزد
و میان ازدحام سقوط ، گم شوم چگونه تن من می تواند سر پا بایستد
وقتی پاهایش را از روی زمین بریده اند؟!
قرار بود دلگیری ها نباشد،غم و غصه ها تمام شود
 
  • تایید
واکنش‌ها[ی پسندها]: Sars.ha
موضوع نویسنده

هاویر

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Sep
99
1,349
مدال‌ها
2
من از غرابت تنهایی می آیم از جایی می آیم
که انسانهایش بوی ساده زیستن را ندارند
از میان صدها هیاهوی فریب که هنوز ...
در پس پرده های مشکوک حرف پنهان مانده اند
 
  • تایید
واکنش‌ها[ی پسندها]: Sars.ha
موضوع نویسنده

هاویر

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Sep
99
1,349
مدال‌ها
2
گاهی درد آدم را مجبور می کند به آن چیزی که نیست ایمان بیاورد
تنها . . .یک جای خلوت کافیست تا حرفهاهمدیگر را درک کنند
انتظار بیهوده است و بودن یک سراب ، باید در پس سختی‌ها عمل کرد
چیست ...؟ در امتداد یک بودن پر درد !
 
  • تایید
واکنش‌ها[ی پسندها]: Sars.ha
موضوع نویسنده

هاویر

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Sep
99
1,349
مدال‌ها
2
رندان تشنه لب را آبی نمی‌دهد کَ*س
گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت

در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کانجا
سرها بریده بینی بی‌جرم و بی‌جنایت

«حافظ»

پایان
 
بالا پایین