جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

درحال ترجمه زن سفید پوش | مترجم : سبا گلزار

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته کتاب‌های در حال ترجمه توسط اورانوس با نام زن سفید پوش | مترجم : سبا گلزار ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 2,561 بازدید, 46 پاسخ و 16 بار واکنش داشته است
نام دسته کتاب‌های در حال ترجمه
نام موضوع زن سفید پوش | مترجم : سبا گلزار
نویسنده موضوع اورانوس
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط -pariya-
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
موضوع نویسنده

اورانوس

سطح
5
 
ناظر آزمایشی
ناظر آزمایشی
کاربر ممتاز
Mar
1,998
5,469
مدال‌ها
8
Negar_1710259560576.png
عنوان اصلی : The white woman
عنوان فارسی : زن سفید پوش
ژانر : معمایی، جنایی
نویسنده: ویلکی کالینز
مترجم: سبا گلزار
ناظر: @The_mina
خلاصه :
نیمه شب والتر هارترایت هنرمند با زنی مانند روح ملاقات می‌کند که اصرار دارد رازی را با او درمیان بگذارد.
روز بعد او این موضوع را با شاگرد و خواهرش در میان می‌گذارد؛ اکنون هر سه نفر آن‌ها کنجکاو هستند که درباره آن زن بیشتر بدانند و درگیر ماجراهایی می‌شوند.

ترجمه شده از زبان انگلیسی به فارسی
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

اورانوس

سطح
5
 
ناظر آزمایشی
ناظر آزمایشی
کاربر ممتاز
Mar
1,998
5,469
مدال‌ها
8
داستان در چهار روایت ادامه پیدا کرد.
فهرست:
اول: روایت هاستر پین هورن
دوم: روایت دکتر
سوم: روایت جین گولد
چهارم: روایت سنگ قبر
پنجم: روایت هالتر واترایت
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

اورانوس

سطح
5
 
ناظر آزمایشی
ناظر آزمایشی
کاربر ممتاز
Mar
1,998
5,469
مدال‌ها
8
(داستان توسط والتر هارتایت شروع شد.)
آخرين روز ماه جولاي بود. تابستان گرم و طولاني به پايان خود نزديك میشد و ما، زائران خسته پياده‌روي‌هاي لندن داشتيم كم كمك به صرافت سايه ابري روي مزارع ذرت و باد ملايم پاييزي بر سواحل درياها مي‌افتاديم.
از حال من بينوا خواسته باشيد، تابستان فرسوده كننده، مرا بي‌روحيه، بيمار و از شما چه پنهان حسابي بي‌پول كرده بود. طي سال‌هاي گذشته درآمدم را با دقت هميشگي خرج نكرده بودم و ول‌خرجي‌ها و دست و دلبازي‌هاي بيش از حدم اينك من را در مضيقه قرار داده بود و دورنماي اين پاييز، محدود به گذران اوقات همراه با صرفه جويي
در كلبه مادرم در همپستد و پانسيونم در لندن ميشد.
يادم مي‌آيد عصري آرام و ابري و هواي لندن بسيار گرفته و سنگين بود. سر و صداي ترافيك از فاصله دور همچون همهمه‌اي گنگ و نامفهوم به گوش مي‌رسيد. ضربان زندگي دروني من و تپش قلب بزرگ شهر اطراف من، در هماهنگي و توازني ميرا، هم‌گام با خورشيدي كه غروب مي‌كرد به تدريج كندتر و كندتر ميشد.
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

اورانوس

سطح
5
 
ناظر آزمایشی
ناظر آزمایشی
کاربر ممتاز
Mar
1,998
5,469
مدال‌ها
8
خود را از شر كتابي كه به جاي خواندنش بالاي سرش چرت مي‌زدم خلاص كردم تا تن به هواي سرد شب بسپارم. اتاقم را ترك
كردم و در زمين‌هاي حومه شهر پرسه زدم. اين هم يكي از دو شبي بود كه عادت داشتم وقتم را با خواهر و مادرم بگذرانم، بنابراين عقب‌گرد كردم و به طرف شمال و در مسير همپسند به راه افتادم. وقايعي كه نقل خواهم كرد ايجاب مي‌کنند در اين‌جا متذكر شوم هنگام وقوع اين داستان، چند سالي ميشد كه پدرم از دنيا رفته بود. من و خواهرم سارا تنها بازمانده‌هاي خانواده‌اي پنج نفره بوديم. قبل از من پدرم نيز حرفه
نقاشي را برگزيده و در اثر تلاش بسيار به موفقيت‌هاي باارزشی دست يافته بود.
او در مورد آينده كساني كه زندگيشان به تلاش‌هاي او بستگي داشت‌، بيش از حد نگران بود و همين مسئله او را بر آن داشت كه از هنگام ازدواج براي تامين زندگي، پولي بيش از آن‌چه ديگران ضروري مي‌دانستند كنار بگذارد‌. به لطف دورنگري و از
خودگذشتگي قابل تحسين او بود كه مادر و خواهرم پس از مرگ پدر نيز، همچون دوران حياتش، مستقل از ديگران به زندگي خود ادامه دادند. من نيز دوستان و آشنايان او را به ارث بردم و به خاطر آينده خوبي كه در آغاز زندگي، چشم‌انداز آن را مقابل خود مي‌ديدم از پدرم ممنون و سپاسگزار بودم.
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

اورانوس

سطح
5
 
ناظر آزمایشی
ناظر آزمایشی
کاربر ممتاز
Mar
1,998
5,469
مدال‌ها
8
پارت۳
گرگ و میش هنوز آرام روی بالاترین برآمدگی‌های هیت می‌لرزیدند؛ و منظره لندن زیر من در خلیجی سیاه در سایه شب ابری فرو رفته بود، زمانی که جلوی دروازه‌ی کلبه مادرم ایستادم. قبل از این‌که در خانه با خشونت باز شود به سختی زنگ را زده بودم.
دوست ایتالیایی شایسته من، پروفسور پسکا، به جای خدمت‌کار ظاهر شد؛ و با خوش‌حالی بی بیرون آمد برای پذیرایی از من، با یک تقلید خنده‌دار خارجی در تشویق انگلیسی.
اکانت خودش، من باید اجازه داشته باشم تا به حساب شخصی خودم اضافه کنم؛ پروفسور شایسته یک معرفی رسمی است.
اولین بار با دوست ایتالیایی‌ام در خانه‌های بزرگی که او زبان خودش را تدریس می‌کرد و من طراحی، آشنا شدم.
بعداً، همه چیزی که از تاریخچه زندگی اون فهمیدم این بود که او یک بار در موقعیت دانشگاه پادو‌آ قرار گرفته بود؛ او ایتالیا را به دلایلی سیاسی ترک کرده بود (ماهیت که او به طور یکسان از گفتن آن خود‌داری کرده بود) و همان او سال‌ها به عنوان مدرس زبان در لندن بود.
بدون این‌که واقعاً یک کوتوله باشد، زیرا او از تناسب قدی بسیار خوبی برخوردار بود؛ ولی فکر می‌کنم پسکا کوچک‌ترین آدمی بود که من خارج از سالن نمایش در جهان دیده بودم.
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

اورانوس

سطح
5
 
ناظر آزمایشی
ناظر آزمایشی
کاربر ممتاز
Mar
1,998
5,469
مدال‌ها
8
پارت۴
در همه جا قابل توجه بود، از نظر ظاهر شخصی‌اش، او هنوز بیشتر در میان درجه و سلسله نوع بشر بود به دلیل غیر عادی بودن بی‌ضرر به شخصیت خود متمایز بود.
تصور حاکم بر زندگی او به نظر می‌رسید که او موظف بود قدردانی خود را از کشوری که به او پناهندگی و وسیله‌ای برای امرار معاش داده بود،
با انجام تلاش‌ خود برای تبدیل کردن خود به یک انگلیسی خود را نشان دهد.
راضی به پرداخت ملت به طور کلی تعارف. همیشه یک چتر به دوش می‌کشید و همیشه گتر و کلاه سفید به سر داشت.
پروفسور بیشتر آرزو داشت در عادت‌های خود انگلیسی شدن را برای سرگرمی و ظاهر شخصی خود قرار دهد.
یافتن ما متمایز، به عنوان یک ملت، با عشق ما به تمرینات ورزشی، مرد کوچک، در معصومیت قلب خود، خود را وقف ورزش‌ها و سرگرمی‌های انگلیسی ما کرد؛ هر زمان که او فرصت پیوستن به آنها را داشت قاطعانه متقاعد میشد که می‌تواند، سرگرمی‌های ملی ما در این زمینه را با تلاش و اراده دقیقاً مانند او اتخاذ کنید، گتر‌های ملی و کلاه سفید ما را پذیرفته بود.
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

اورانوس

سطح
5
 
ناظر آزمایشی
ناظر آزمایشی
کاربر ممتاز
Mar
1,998
5,469
مدال‌ها
8
پارت5
او را دیده بودم که کورکورانه در شکار روباه در زمین کریکت دست و پایش را به خطر انداخت و بلافاصله پس از آن، او را دیدم که جانش را به خطر انداخت همان‌طور کور‌کورانه، در دریا در برایتون.
ما به طور اتفاقی در آن‌جا آشنا شده بودیم و باهم حمام می‌کردیم؛ اگر درگیر هر تمرینی که مختص ملت خودم باشد، بودم؛ البته باید انجام می‌دادم و به دقت از پسکا مراقبت می‌کردم.
اما همان‌طور که خارجی‌ها به طور کلی کاملاً قادر به انجام آن هستند به عنوان انگلیسی‌ها از خود در آب مراقبت کنند، هرگز به ذهن خطور نکرده بود که هنر شنا ممکن است فقط یک ورزش دیگر به لیست تمرینات مردانه اضافه کند، که پروفسور معتقد بود که می‌تواند به طور بداهه یاد بگیرد.
به زودی به ساحل بازگشتیم و بیرون آمدیم، من ایستادم و گشتم به دنبال دوستم. در کمال تعجب و وحشت چیزی ندیدم بین من و ساحل اما دو بازو سفید کوچک که برای یک دست تلاش می‌کردند؛ فوراً در بالای سطح آب قرار گرفت و سپس از دید ناپدید شد.
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

اورانوس

سطح
5
 
ناظر آزمایشی
ناظر آزمایشی
کاربر ممتاز
Mar
1,998
5,469
مدال‌ها
8
پارت۶
وقتی که من برای او شیرجه زدم، مرد کوچولوی بی‌چاره آرام در ته دراز کشیده بود. تو خالی از زونا، به مراتب کوچک‌تر از آن‌چه تا به حال او را دیده بودم، چند دقیقه‌ای که من در حال بردن او بودم، سپری شد؛ هوا او را زنده کرد و با کمک من از پله‌های دستگاه بالا رفت.
با بهبود نسبی‌اش انیمیشن بازگشت شگفت‌انگیز او به وجود آمد، هذیان در مورد موضوع شنا، به محض این‌که دندان غروچه‌اش ناشی از سرما به او اجازه می‌دهد، او صحبت کرد، او لب‌خند خالی زد و گفت که فکر می‌کند گرفتگی ساده بوده است.
وقتی خودش را کاملاً بهبود داد و در ساحل به من ملحق شد، طبیعت گرم جنوبی او تمام محدودیت‌‌های مصنوعی انگلیسی را در لحظه شکست؛ او مرا با وحشیانه‌ترین ابراز محبت غرق کرد. با شور و شوق، به روش اقرار آمیز ایتالیایی خود فریاد زد که او را نگه می‌دارد، زندگی از این پس در اختیار من است؛ و اعلام کردم تا زمانی که فرصتی برای اثبات قدردانی خود برای اعطا به من پیدا نکرده باشد، دیگر هرگز نباید خوش‌حال باشد.
خدماتی که ممکن است تا پایان روزگارم از جانب خودم به یاد بیاورم.
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

اورانوس

سطح
5
 
ناظر آزمایشی
ناظر آزمایشی
کاربر ممتاز
Mar
1,998
5,469
مدال‌ها
8
پارت۷
تمام تلاشم را کردم تا با اصرار جلوی سیل اشک و اعتراضش رو بگیرم، در نظر گرفتن کل ماجرا به عنوان یک موضوع خوب برای شوخی؛ و موفق شدم همان‌طور که تصور می‌کردم، کاهش احساس شدید پسکا به من.
کمی فکر کردم و کمی فکر کردم، بعد از آن که تعطیلات دل‌پذیر ما بود، فرصت خدمت به من را به پایان رسانده بود که از این بابت سپاس‌گذارم.
که مشتاقانه آرزویش را داشت، به زودی می آمد، که مشتاق بود آن را تصرف کند در لحظه؛ و با این کار او تمام جریان کار من را تغییر داد! وجود در یک کانال جدید، و برای تغییر من یه شناخت تقریباً گذشته خودم.
با این حال چنین بود. اگر زمانی که پروفسور پسکا زیر آب دراز کشیده بود شیرجه نمی‌زدم، روی تخت زونا او به احتمال زیاد هرگز نباید وصل می‌شدم.
با داستانی که این صفحات به آن اشاره خواهند کرد_ شاید هرگز نباید می‌شنیدم. حتی نام زنی که در تمام افکار من زندگی کرده است؛ تمام انرژی‌های من را در اختیار داشت، کسی که به یک نفوذ هدایت کننده تبدیل شده است، که اکنون هدف زندگی من را هدایت می‌کند.
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

اورانوس

سطح
5
 
ناظر آزمایشی
ناظر آزمایشی
کاربر ممتاز
Mar
1,998
5,469
مدال‌ها
8
III
پارت۸
چهره و رفتار پسکا، در شبی که باهم رو‌به‌رو شدیم، دروازه مادرم بیش از حد کافی بود تا به من اطلاع دهد که چیزی فوق‌العاده اتفاق افتاده بود با این حال، درخواست او کاملاً بی‌فایده بود.
با توضیح فوری من فقط می‌توانستم حدس بزنم، در حالی که مرا به داخل می‌کشاند.
هر دو دست دست که (با دانستن عادات من) به کلبه آمده بود تا مطمئن شود‌.
ملاقات با من در آن شب، و او اخباری برای گفتن از یک اتفاق غیر‌عادی قابل قبول دارد؛
هر دوی ما به شکلی بسیار ناگهانی و بی‌وقار به سالن رفتیم.
مادرم کنار پنجره باز نشسته بود و می‌خندید و خودش را باد میزد.
پسکا یکی بود از مورد علاقه‌های خاص او و وحشیانه‌ترین موارد عجیب غریب او همیشه قابل بخشش بودند؛ در چشمان بی‌چاره او جان عزیز!
از اولین لحظه‌ای که متوجه شد پروفسور کوچولو عمیقاً و با سپاس به پسرش وابسته بود، او را باز کرد بدون هیچ گونه قید و شرطی به اون دل‌بسته و تمام خصوصیات گيج کننده خارجی خود را به‌ خاطر گرفته اعطا شده بدون این‌که تلاشی برای درک هیچ یک از آن‌ها داشته باشیم.
 
آخرین ویرایش:
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
بالا پایین