فایل شده [ساکنان سیلوت]‌ اثر «فاطمه سلمانی کاربر انجمن رمان بوک»

[-پریزاد-]

سیلوت من وحشت‌ناک است
از او
از من
از عشقمان
از وجودمان
از همه افکارمان
فاصله بگیرید

 

[-پریزاد-]

نمی‌توانید و اجازه‌اش را
به شما
ساکنان اهل سیلوت
اقوام سیلوت نمی‌دهم

 

[-پریزاد-]

نمی‌گذارم سیلوت جان جانانم را
از من
از من جامانده از عاشقان
از عاشق پیشه سیلوت
از نگاه‌های رهگذر سیلوت
بگیرید

 

[-پریزاد-]

سیلوت و گریه‌های شبانه)
ساکنان روستای بی‌رحم
ای کور دلان
ای ساکنان سیلوت
ای عقاید پرستان
سیلوت مرا به گریه نیاندازید
او در هین ترسناکی مهربان‌ست

 

[-پریزاد-]

هنگامی که
کودکان‌تان را در چاه‌های
عمیق افکارتان
در چهار دیواری‌ها
با خشونت نوازش می‌کردید
برای سیلوت جانم حکم کتک و
حقارت را داشت

 

[-پریزاد-]

سیلوت خون می‌گریست
دل سنگی‌اش خون
و چشمان زیبایش...

 

[-پریزاد-]

امان از دست چشمانش
چشمانی همچو
جواهری درخشان
چشمانی که مدت‌هاست
ساکنان روستا آن را
از دست داده‌اند

 

[-پریزاد-]

و کسانی کسالت‌وار
چشمان‌شان را
یعنی نایب‌ترین دید ظلم را به
سیلوت جانم
هدیه کرده‌اند و
کام زندگی را بر
سیلوت جان جانانم
تلخ کرده‌اند

 

[-پریزاد-]

بیاید ای مردم کور دل
بیاید و
وجدان
دلتان را
از سیلوت جانم پس بگیرید
او در حال نابودی‌ست

 

[-پریزاد-]

بیاید و محبت‌هایتان
را پس بگیرید
سیلوت جانم
نیازی
به محبت‌هایتان ندارد