فایل شده [ساکنان سیلوت]‌ اثر «فاطمه سلمانی کاربر انجمن رمان بوک»

[-پریزاد-]

محبت‌هایتان را
خرج کنید تا ظلم‌ها پاک شود
تا
سیلوت جانم
از این همه
ظلم
ناراحتی
بی‌مهری
رنج نبرد.

 

[-پریزاد-]

رنج‌های او
تلخ‌تر از تلخ است
به راستی که سیلوت
یک جامانده از نسل
دل‌سوزان
در میان
ساکنان آدم‌کش است

 

[-پریزاد-]

خسته نباش جان جانانم این داستان ادامه دارد)
سیلوت جانم خسته است
از اشعاری که برایش سروده‌ام
اشعاری که
بدون وقف نوشته شده
با خون‌های مخلتف ظالمان

 

[-پریزاد-]

می‌خواهد تمامش کنم
تا به خواب رود
او
یعنی سیلوت من
هنوز من را نادان می‌شمرد
در اندیشه آن است که
که نمی‌دانم
اما می‌دانم

 

[-پریزاد-]

او نخواهد خوابید
گر چه لا به لای پلک‌هایش
از خستگی روی هم دیگر افتاده است
او دیگر خواهد خوابید

 

[-پریزاد-]

خوابی که
دیگر نه من و
ساکنان بی‌رحم سیلوت
در آن نخواهیم بود
او سیلوت من بود
و سیلوت من هم باقی خواهد ماند

 

[-پریزاد-]

او نامش سیلوت برابر با شبح بود
همانند شبحی که به آسانی
دل مرا ربود
کارش ماهرانه و بی‌نقص بود
اما دلسوزی‌هایش نیم کاره
ترسناکی‌اش بیش از حد
و یادش در عمق قلب‌ها جاودانه..‌. .
*پایان*