- Mar
- 10,700
- 27,711
- مدالها
- 9
درگیر قافیه نبود، سپید می نوشت
از آرزوی رفته، از امید می نوشت
با من قرار کرده بود با هم یکی شدن
از وعده های پوچ و بی وعید می نوشت
دائم به وقت دیدنش در رعشه می شدم
من را شبیه شاخه های بید می نوشت
معشوقه ی قدیمی زیبای بی وفا..
از من بریده دل ، از یار جدید می نوشت
یک صد هزار لغت بود اندر سرش قطار
اما ز جاده های دور و بعید می نوشت
دیوان شعرهای عاشقانه ی مرا
ارزان فروخت به آسانی ، از خرید می نوشت
من تشنه ی جرعه ای از عشق او ولی
کافر شد و ندید و از یزید می نوشت..
آغوش او چه "باز" بود روی شکست من
شعرم بسوخت گمانم با "اسید" می نوشت
از آرزوی رفته، از امید می نوشت
با من قرار کرده بود با هم یکی شدن
از وعده های پوچ و بی وعید می نوشت
دائم به وقت دیدنش در رعشه می شدم
من را شبیه شاخه های بید می نوشت
معشوقه ی قدیمی زیبای بی وفا..
از من بریده دل ، از یار جدید می نوشت
یک صد هزار لغت بود اندر سرش قطار
اما ز جاده های دور و بعید می نوشت
دیوان شعرهای عاشقانه ی مرا
ارزان فروخت به آسانی ، از خرید می نوشت
من تشنه ی جرعه ای از عشق او ولی
کافر شد و ندید و از یزید می نوشت..
آغوش او چه "باز" بود روی شکست من
شعرم بسوخت گمانم با "اسید" می نوشت