مقدمه:
وقتی عشقی در دلت رخنه میکند،
بیشک بهترین و زیباترین اتفاق روی زمین برایت رخ داده است. شاید بهترین صبحت وقتی باشد که احساس دلتنگی و بیتابی درونت رخنه کرده است. هر روزت زیباست و میخواهی زندگی تازهای شروع کنی.
***
بعد رفتن شکوفه توی راه قدم زدم و به سمت صندلی که وسط حیاط بود رفتم و روش نشستم. به هوای ابری که معلوم بود قراره بارون بیاد نگاه کردم.
با احساس اینکه کسی کنارم نشست به کنارم نگاه کردم، که دیدم یه پسر تیتیش مامانی کنارم نشسته. البته بیشتر شبیه دخترها بود تا پسر! با اون ابروهای برداشته و موهای بلند لختش. یه لبخند دندون نما زد و گفت:
- سلام خانم خوشگل، افتخار معرفی میدین.
از سر جام بلند شدم و گفتم:
- برو بابا، پسره جلف سوسول.
همون موقع متوجه شکوفه شدم که داشت به سمتم میاومد. منم به طرفش رفتم، همین که بهم رسید پرید تو بغلم. با خوشحالی جیغ زد و گفت:
- قبول شدیم کیمیا، رشته معماری، دانشگاه تهران، قبول شدیم.
منم با خوشحالی بغلش کردم و هر دو باهم جیغ جیغ میکردیم و بالا و پایین میپریدیم.
با صدای همون پسره سوسول بهش نگاه کردم.
- کجا میری دلبر، تبریک میگم شنیدم قبول شدی. حالا نمیخوایی با این پسر خوشتیپ دوست بشی؟
و با یه لبخند جلف بهم نگاه کرد. صورتم رو در هم کشیدم و با یه حالت چندش گفتم:
- کجات خوشتیپ، ابروهات رو برداشتی فکر میکنی هنر کردی.
با این حرفم شکوفه پقی زد زیر خنده و اون پسره هم مثل بچهها لب برچید و گفت:
- یعنی من خوشتیپ نیستم؟
ابروهام رو به نشونه نه بالا انداختم. اما در کمال تعجب! مثل بچهها گفت:
- مامان، مامان، کجایی؟
من و شکوفه داشتیم همین طور بهش میخندیدم، و بامزه ترین چیزش وقتی بود که یه زن حدوداً ۴۷ ساله جلف اومد پیشش، اون هم مثل بچههای کوچولو پرید بغلش و شروع کرد به گریه کردن.
من و شکوفه دیگه داشتیم از خنده زمین رو گاز میگرفتیم. مامانش دستش رو گرفت و با اخم اومد سمتمون، با تشر رو به من گفت:
- چرا پسرم رو اذیت میکنید؟ مگه دیونهاید؟
منم با یه لحن مسخره بهش گفتم:
- ببخشید خاله جون، تقصیر ما نبود، آخه پسر خودتون پستونکش رو گم کرده بود.
این رو که گفتم شکوفه و مادر پسره هر دو سرخ شدن. شکوفه از خنده و مادرش از عصبانیت. دست شکوفه رو گرفتم و با خودم کشیدم ولی قبل از اینکه برم یه شکلات از کیفم در آوردم به پسره دادم و گفتم:
- بیا خاله، این و بگیر دیگه گریه نکن باشه؟
بعد شکوفه که داشت از خنده میمرد رو با خودم بردم.