مجموعه اشعار شیخ محمود شبستری

[ᴺᴵᴸᴼᶠᴬᴿ]

تعین‌های عالم بر تو طاری است
از آن گویی چوشیطان همچو من کیست

از آن گویی مرا خود اختیار است
تن من مرکب و جانم سوار است

 

[ᴺᴵᴸᴼᶠᴬᴿ]

زمام تن به دست جان نهادند
همه تکلیف بر من زان نهادند

ندانی کین ره آتش‌پرستی است
همه این آفت و شومی ز هستی است

 

[ᴺᴵᴸᴼᶠᴬᴿ]

کدامین اختیار ای مرد عاقل
کسی را کو بود بالذات باطل

چو بود توست یک سر همچو نابود
نگویی که اختیارت از کجا بود

 

[ᴺᴵᴸᴼᶠᴬᴿ]

کسی کو را وجود از خود نباشد
به ذات خویش نیک و بد نباشد

که را دیدی تو اندر جمله عالم
که یک دم شادمانی یافت بی غم

 

[ᴺᴵᴸᴼᶠᴬᴿ]

که را شد حاصل آخر جمله امید
که ماند اندر کمالی تا به جاوید

مراتب باقی و اهل مراتب
به زیر امر حق والله غالب

 

[ᴺᴵᴸᴼᶠᴬᴿ]

مؤثر حق شناس اندر همه جای
ز حد خویشتن بیرون منه پای

ز حال خویشتن پرس این قدر چیست
وز آنجا باز دان کاهل قدر کیست

 

[ᴺᴵᴸᴼᶠᴬᴿ]

هر آن ک.س را که مذهب غیر جبر است
نبی فرمود کو مانند گبر است

چنان کان گبر یزدان و اهرمن گفت
مر آن نادان احمق او و من گفت

 

[ᴺᴵᴸᴼᶠᴬᴿ]

به ما افعال را نسبت مجازی است
نسب خود در حقیقت لهو و بازی است

نبودی تو که فعلت آفریدند
تو را از بهر کاری برگزیدند

 

[ᴺᴵᴸᴼᶠᴬᴿ]

به قدرت بی‌سبب دانای بر حق
به علم خویش حکمی کرده مطلق

مقدر گشته پیش از جان و از تن
برای هر یکی کاری معین

 

[ᴺᴵᴸᴼᶠᴬᴿ]

یکی هفتصد هزاران ساله طاعت
به جای آورد و کردش طوق لعنت

دگر از معصیت نور و صفا دید
چو توبه کرد نور «اصطفی» دید