جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.

فایل شده [طلعت شعر] اثر «ممد صنوبر کاربر انجمن رمان بوک»

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته کتاب توسط ممد صنوبر با نام [طلعت شعر] اثر «ممد صنوبر کاربر انجمن رمان بوک» ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 1,057 بازدید, 20 پاسخ و 29 بار واکنش داشته است
نام دسته کتاب
نام موضوع [طلعت شعر] اثر «ممد صنوبر کاربر انجمن رمان بوک»
نویسنده موضوع ممد صنوبر
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط ممد صنوبر
موضوع نویسنده

ممد صنوبر

سطح
0
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Sep
5,799
27,078
مدال‌ها
2
Negar_1709104846676.png


نام اثر : طلعت شعر

نام شاعر : ممد صنوبر

قالب شعر : غزل

ژانر شعر : عاشقانه و عارفانه

ویراستار: @KahKeshan (:
کپیست: @ARALIYA

مقدمه :

طلعت این شعر من، بسیار می‌گوید سخن.
جمله‌ای از دل برون همچو جواهر تا ثمن.

مهر جان از گوهری شاید همین پیدا کند؛
پی برد سوی زبان روح مرا همچو سمن.

قطره‌ای بالا رود در آن فلک ابری شود؛
بارشی مهمان کند عرش زمین را در یمن.

این که آغازش خوش است اندوه را مرگ یقین،
بردنش سهم که بود آن مالک و صاحب بمن.

ای صنوبر خون من گر می‌دمد خوش واژه‌ای،
گنج دل اسرار من باشد چکامه در ضمن.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
Negar_۲۰۲۲۰۸۲۸_۱۴۱۷۵۱ (2) (1) (1) (1).png
با سلام.
شاعر عزیز، ضمن خوش‌آمدگویی و سپاس از انتخاب انجمن رمان بوک برای منتشر کردن
آثارتان خود؛ خواهشمندیم قبل از اشعار خود، قوانین زیر را با دقت مطالعه کنید.
[قوانین ساب اشعار در حال تایپ]

پس از ارسال پانزده پست می‌توانید درخواست جلد برای اشعار خود دهید:
[تاپیک جامع درخواست جلد دلنوشته و اشعار]

پس از گذشت پانزده پست می‌توانید درخواست تعیین سطح برای اشعارتان بدهید:

‌[درخواست تگ مجموعه اشعار رمان بوک]

در صورتی که نمی‌خواهید به نوشتن اشعارتان ادامه دهید و یا سوالی دارید در تاپیک اعلام کنید:
[پرسش و پاسخ تالار شعر ]

اگر اشعارتان به پایان رسید در این تاپیک اعلام کنید:
[اعلام پایان اشعار کاربران]

شاعران دقت کنند در صورتی که دو ماه تاپیکشان آپدیت نشود تاپیک بسته می‌شود.

●با آرزوی موفقیت شما
[ مدیریت تالار شعر]

 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

ممد صنوبر

سطح
0
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Sep
5,799
27,078
مدال‌ها
2
آمده‌ام :

آمده‌ام آمده‌ام تا که ببینم روی تو.
رهگذرم تا به سحر باز روم به جوی تو.

شب به دعا روانه‌ام، نماز دل بهانه‌ام،
شاد شوم مرا بس است؛ دست بگیرم موی تو.

حال مرا چه شد خراب، مسـ*ـت می و شراب ناب
عادت من بریز و ریز ساقی جان ز سوی تو.

جام مُدام به دست من لطف خدا به هست من،
با خود و بی‌خودم چه امر مهر فلک به خوی تو.

سجده حق من بجا لحظه‌به‌لحظه‌ام صفا،
راه و قیام من به پا تا برسم به کوی تو.

دجله ی این جهان من قطره شود آب حیات،
تشنه آن رهای من حضرت خضر به حوی تو.

قبله ی من به سمت تو آتش عشق و بی‌قرار،
مهلت زندگانیم شب به شبم که هوی تو.

نام و نشانت ای خدا راز همان عنایت است؛
باغ بهشتی‌ات هنوز بوی گل است و قوی تو.

بر در باب و انتها نشسته‌ام به انتظار،
چشم امید من به تو گوش دهم به گوی تو.

ای که صنوبرم بمان زمزمه‌ای به من بخوان؛
نور کتب ز هر کجا آینه‌ای است ز بوی تو.
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

ممد صنوبر

سطح
0
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Sep
5,799
27,078
مدال‌ها
2
تو اگر :

تو اگر دل نفروشی، من اسیر دل تنگم؛
تو اگر جان نستانی، من به حال که بگریم.

به جهانش دل اقبال، نفس حال گنه کار،
ز شود خون مباهی که مرا بر سر جنگم.

همه از لطف خدا را که بگویم من عاشق،
که سرم در پی ناموس چه کنم هیچی و ننگم.

دل ما بهره جفا بود که شده غرق سیاهی،
چه بدانم همه حرف است؛ آتشی خالی و رنگم.

چو شنیده همه‌ای دل، غفلت از نام خدایی؟
که به تعظیم چه آیند از نظر تاری و سنگم.

برود سوی جهالت که نگاهت به خبر نیست؛
مرو بی‌شک نفسی بود ز هوایش تویی اشکم.

ره آن چاکر و بیمار که شود آتش و آبی؛
که شدی از در مستی چه از آن نازی و عشقم.

به ز دیدار محبت مه ز آن چشم حبیبت،
که شود روی تو دلدار همه‌اش شوری و ذوقم.

نه که شاهم همه عمری چه بخفته نه که بیدار،
در او سجده‌ی حق است شب ما سور و نوازم

ره جانا به صنوبر که لباسم تن خاکی است؛
خبری کن ز نوایم چه شده خواب و سرایم.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

ممد صنوبر

سطح
0
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Sep
5,799
27,078
مدال‌ها
2
مزد شیطان :

بد کاری ز دیوان، مزدی است مزد شیطان،
گوشی تو فرا ده چاهی است چاه ویران.

تاریک هست ره من گویی دست آلود،
پر گشته سیاهی آن حالم پریشان.

مه شد روی چشمم، هیچ است آن نگارم!
دل را من که دادم؛ بی‌شک جزء خرابان.

پس جانا خدایا کی باشد ز مستان،
دیر است دل پشیمان رو کن مهر جوشان.

درکش در وجودم یک لحظه ندانم؛
من هیچ‌ام که هیچم رخسارم ز نالان.

عفی ده که یا رب کوتاهی بکردم؛
هویم هوی ابلیس این عبدت به نادان.

پس من در چه دانم آن هوش و ذکاوت،
خطم خط خناس راهم راه جولان.

گویم آن گناهی هر بارش ز پنهان،
لکن چشم بینا دیدش شاه شاهان.

گفتش ای تو آدم شرمی کن ز عالم،
این است مزد کارم دینت گشته حیران.

ای غافل صنوبر گریانی ز پوچ است؛
بشمارش گناهت هر بارش که افزان.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

ممد صنوبر

سطح
0
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Sep
5,799
27,078
مدال‌ها
2
امشب :

امشب شاد و حیران، من مسـ*ـت و پریشان.
افتاده ز قلبم رویایی است چو ماهان.

دل‌گیرم ز هر عشق، بیزارم ز هر قشر،
فریادی کنم من برخواهد ز جانان.

دنیایم چه جهل است؛ رنگ دل ندارد!
چشمانم که قهر است؛ پس هیچی به پوچان.

دیوانه برقصد جامش جام می را
مستانه که آید؛ غم شد روی پایان.

اسمت بر زبانم هر باری بگویم؛
هر جایی که باشم فکرم سوی هجران.

بی تابم الهی چشمی کن به عالم.
تاریکی به راه هست؛ دستی تو بگردان.

آن ضعفم به قدرت ابلیسی است توانگر؛
دیگر من حلاکم آیین گشته ویران.

نوری تو بتازان رودی تو روان کن؛
آبش آب دجله امواجی خروشان.

تا من چون بگیرم در شوق دستمازم؛
هوشیارم خدایا آمد رقص و جولان.

در حین عبادت شاهی است ای صنوبر،
من ماتم ز این شور هرگز راه شیطان.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

ممد صنوبر

سطح
0
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Sep
5,799
27,078
مدال‌ها
2
صد کاروان :

صد کاروان به یک سوی آمد ندای جانان؛
گفتش خدای دل بود این راه را به پایان؛

افتاده‌ام ز رنجی باشد دوای او مرگ،
مرهم بده به ما را ساقی شود ز مستان.

می داده‌ام به افلاک شب گشته نیلگونی،
حالا هوای عاشق انگار شاد و حیران.

غم گشته باز قلبم چشمان من سیاهی،
دلداده‌ام خدایا دستی بده به یاران.

محوی شده ز گیتی دریا شده خروشان،
پلکی بزن به این شوق پایند باد جولان.

اینک تو را ستایم من بنده‌ی علیلم؛
در سجده ای بمانم تنها مرا بخوابان.

پیدا کند ز گنجی دنیا شده دگرگون،
در بغض آه و گریه انگار گشته مهمان.

کوهی ز وقف آمد ترسی ز آن دارد؛
چشمی گناه بیند زوزه به ماه تابان.

فریاد آن سکوتی گوید که نام ایزد،
همراه شد غریبان شمشاد حال و درمان.

من نام صنوبر زیباست آن که جمله؛
گوید صفای محشر آن شاه را که ماهان.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

ممد صنوبر

سطح
0
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Sep
5,799
27,078
مدال‌ها
2
می فروش :

من یار می‌فروشم، ساقی بده تو جامی؛
تا جرعه‌ای بریزم آن باده و شرابی؛

گفتم ز مستی عشق، پروانه بال می‌زد؛
گویا مدام خورده در محضر خدایی.

دلواپسم که فریاد جان و جهان برده؛
دیوانه‌ام که یک شب در آتش جدایی.

مهری کند همان دل از سوی آسمانش،
دریا توان ندارد بی تابی و کمالی.

صبری شود گریبان در نقطه‌ای بماند؛
من حاضرم در این عشق هر روز را گدایی.

دیر است و باز پشیمان آن راه من دریغ است؛
آن بی‌وفایی دل افتاده است چه چاهی.

دیگر مجال نمانده این درد را صنوبر،
گفتش بخوان وصالی وصلی شود بهاری.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

ممد صنوبر

سطح
0
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Sep
5,799
27,078
مدال‌ها
2
درد من :

درد من درد رهایی است نجاتم بده یار؛
از جهانی که شوم حاجت بی‌زاری مار؛

لقمه‌ای دست نگین حال گذارم به دهان،
حکمتی تازه که نه علت این چاره‌ی کار.

چشم او دوره فلک سر بزند عرشه‌ی خاک،
من که بازی ننهم مالک آن گیتی دار.

ای بنی آدم خم سجده‌ی او حق تو هست؛
پس نده باد هوا شاد شود صاحب نار.

کم نزن حرف دریغ قربت او قلب تو بود؛
هم که جان از نفسی پاره نشد دجله‌ی جار.

بی خبر گریه کند راز نداند که خدا،
تحفه‌ای داده عزیز حال صنو نوبت بار.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

ممد صنوبر

سطح
0
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Sep
5,799
27,078
مدال‌ها
2
در جستجوی :

در جستجوی عشقم راهی جزء آن ندارم؛
لطفی به ما بفرما تا من نتیجه دانم.

هر لحظه را به یادت گویم دعای عشقی،
نجوا کنان بخوانم در مات تو بمانم.

دیوانه‌ام چو فریاد نام تو را زبانم؛
وصف شگفتی تو حالا که من سرایم.

زیبایی جهان را من جمله‌ای بگویم؛
اسرار این غنیمت در حیرتی بدانم.

والای دلبران نیز پیدا شده صنوبر،
در فکر دل که باشم من ذات او چکارم.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
بالا پایین