- Sep
- 5,799
- 27,078
- مدالها
- 2
شور و خیالم :
شور و خیالم اینبار ترک دلم چه ها زد؛
شرم و حیا ندارد دست خطا به ما زد؛
خنجر او ز سی*ن*ه وای شکافته گشته؛
بیثمری به پا شد رنگ جفا چرا زد.
قلب سیاهش انگار وسوسهی شیاطین،
چاه عمیق او باز لهلههای به جا زد.
ترک همه بگفتم فرق همین شنفتم؛
یار مرا رها کرد قهقههای خفا زد.
لیک که آمد به من زمزمهای پر خبر،
در کرم وصف دوست او مرا صدا زد.
دلبر جان با هنر نام و نشانش بگو،
قبلهی او سمت من داغ دلم صفا زد.
در پی یار دویدن وصل تو را رسیدن؛
ناله گهی دوا شد اسم خدا ندا زد.
دولت عشق است بس سوی بخواند مرا،
ای که صنوبر بدان نور و وفا بنا زد.
شور و خیالم اینبار ترک دلم چه ها زد؛
شرم و حیا ندارد دست خطا به ما زد؛
خنجر او ز سی*ن*ه وای شکافته گشته؛
بیثمری به پا شد رنگ جفا چرا زد.
قلب سیاهش انگار وسوسهی شیاطین،
چاه عمیق او باز لهلههای به جا زد.
ترک همه بگفتم فرق همین شنفتم؛
یار مرا رها کرد قهقههای خفا زد.
لیک که آمد به من زمزمهای پر خبر،
در کرم وصف دوست او مرا صدا زد.
دلبر جان با هنر نام و نشانش بگو،
قبلهی او سمت من داغ دلم صفا زد.
در پی یار دویدن وصل تو را رسیدن؛
ناله گهی دوا شد اسم خدا ندا زد.
دولت عشق است بس سوی بخواند مرا،
ای که صنوبر بدان نور و وفا بنا زد.
آخرین ویرایش توسط مدیر: