- Dec
- 1,030
- 3,700
- مدالها
- 4
خواستم گیتار رو کنار بذارم که آراد به حرف اومد.
- اِ! گیسو نکن دیگه. آخه ما چهجوری هستیم که تو اینقدر خجالت میکشی؟ ماهم مثل تو آدمیم دیگه. پس بزن که خیلی دلمون میخواد صدات رو بشنویم.
به همه نگاه کردم که مشتاق بهم نگاه میکردن. نگاه فرهاد اشتیاق زیادتری داشت. بهخاطر همین گیتارم رو تنظیم کردم و تنها آهنگی که به ذهنم رسید خوندم.
وقتی از این دنیا پُری غم میشینه تویِ چشمهات،
عاشق عاشقی میشی حتی اگه دلت نخواد!
نه به آن دل بردن نه به این دل کندن جان به جانم کردی عشق.
کاش دلم راضی بود، کاش نمیرفتی زود، غصه دارم کردی عشق.
دگر بعد تو عاشقی ممنوع، زندگی ممنوع، دیوانگی ممنوع است.
دگر بعد تو حالخوش ممنوع، فالخوش ممنوع، دلدادگی ممنوع است.
(عاشقی ممنوع از رضا بهرام)
بعد از آهنگی که خوندم با اینکه از خجالت سرخ شدم ولی نگاهم سمت فرهاد بود که با یک لبخند خاص نگاهم میکرد. نگاهش و لبخندش برم خیلی تعجب برانگیز بود! همه تشویقم کردن و آراد گفت:
- آفرین گیسو، آفرین عروسک، آفرین دخترک خجالتی.
از حرفهاش بیشتر خجالت کشیدم اما با این حرفها یادِ گذشتم با فرهاد افتادم که همیشه عروسک صدام میکرد. توی همین فکرها بودم که شنیدم یکی گفت (آفرین عروسک خجالتی خودم) دنبال گوینده این حرف میگشتم که فهمیدم بله خودشه، فرهاد بود که این حرف رو زده بود. لاله و لادن رفتن کنارش و با خنده یک چیزی بهش گفتن اونم خندید. با خندهاش فکر کردم که شاید اشتباه شنیدم. نوبت فرهاد بود که گیتار بزنه، فرهاد با یک ژست مردونه گیتار رو گذاشت رو پاهاش و با اون صدای دلنشینش شروع کرد به خوندن.
آرزوهایی که داشتم بعد تو توی سی*ن*ه میمیرن.
بعد تو روزهای هفته مثل جمعه خیلی دلگیرن.
مثل اشکهای یک ماهی که توی دریا دیگه معلوم نیست،
آدمها اشک من رو توی بارونها جدی نمیگیرن!
آخه چشمهات برای من نفس نمیذاره، یک زندگی به من بدهکاره!
بیا از این جدایی دست بردار.
دل عاشق خدا میدونه که گرفتاره، ولی غرورشم نمیذاره،
دیگه چقدر خرابه حالش!
( قسمت از کسری زاهدی)
- اِ! گیسو نکن دیگه. آخه ما چهجوری هستیم که تو اینقدر خجالت میکشی؟ ماهم مثل تو آدمیم دیگه. پس بزن که خیلی دلمون میخواد صدات رو بشنویم.
به همه نگاه کردم که مشتاق بهم نگاه میکردن. نگاه فرهاد اشتیاق زیادتری داشت. بهخاطر همین گیتارم رو تنظیم کردم و تنها آهنگی که به ذهنم رسید خوندم.
وقتی از این دنیا پُری غم میشینه تویِ چشمهات،
عاشق عاشقی میشی حتی اگه دلت نخواد!
نه به آن دل بردن نه به این دل کندن جان به جانم کردی عشق.
کاش دلم راضی بود، کاش نمیرفتی زود، غصه دارم کردی عشق.
دگر بعد تو عاشقی ممنوع، زندگی ممنوع، دیوانگی ممنوع است.
دگر بعد تو حالخوش ممنوع، فالخوش ممنوع، دلدادگی ممنوع است.
(عاشقی ممنوع از رضا بهرام)
بعد از آهنگی که خوندم با اینکه از خجالت سرخ شدم ولی نگاهم سمت فرهاد بود که با یک لبخند خاص نگاهم میکرد. نگاهش و لبخندش برم خیلی تعجب برانگیز بود! همه تشویقم کردن و آراد گفت:
- آفرین گیسو، آفرین عروسک، آفرین دخترک خجالتی.
از حرفهاش بیشتر خجالت کشیدم اما با این حرفها یادِ گذشتم با فرهاد افتادم که همیشه عروسک صدام میکرد. توی همین فکرها بودم که شنیدم یکی گفت (آفرین عروسک خجالتی خودم) دنبال گوینده این حرف میگشتم که فهمیدم بله خودشه، فرهاد بود که این حرف رو زده بود. لاله و لادن رفتن کنارش و با خنده یک چیزی بهش گفتن اونم خندید. با خندهاش فکر کردم که شاید اشتباه شنیدم. نوبت فرهاد بود که گیتار بزنه، فرهاد با یک ژست مردونه گیتار رو گذاشت رو پاهاش و با اون صدای دلنشینش شروع کرد به خوندن.
آرزوهایی که داشتم بعد تو توی سی*ن*ه میمیرن.
بعد تو روزهای هفته مثل جمعه خیلی دلگیرن.
مثل اشکهای یک ماهی که توی دریا دیگه معلوم نیست،
آدمها اشک من رو توی بارونها جدی نمیگیرن!
آخه چشمهات برای من نفس نمیذاره، یک زندگی به من بدهکاره!
بیا از این جدایی دست بردار.
دل عاشق خدا میدونه که گرفتاره، ولی غرورشم نمیذاره،
دیگه چقدر خرابه حالش!
( قسمت از کسری زاهدی)
آخرین ویرایش توسط مدیر: