جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

متفرقه [ عقاید یک دلقک ]

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته متفرقه توسط - گیتی - با نام [ عقاید یک دلقک ] ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 8,901 بازدید, 152 پاسخ و 30 بار واکنش داشته است
نام دسته متفرقه
نام موضوع [ عقاید یک دلقک ]
نویسنده موضوع - گیتی -
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط - گیتی -
موضوع نویسنده

- گیتی -

سطح
7
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
May
2,574
37,097
مدال‌ها
14
میخواهم بدانی که دیوانه نشده‌ام. تصمیمات مهمم را گرفته‌ام و با اینکه بعضی‌ها را رنجاندم، ترک کردنشان بهترین و محبت آمیزترین کاری بود که میتوانستم انجام دهم!


پ ن:
احساس میکنم فقط دارم بقیه رو
از داستان غم‌انگیز خودم نجات میدم،
لاقل واسه یه مدت کوتاه...
احساس میکنم توانایی راه رفتن
حتی واسه یه قدم سمت کسی رو ندارم.
احساس میکنم هیچ اومدن و رفتنی رو
تو قلبم نمیتونم کنترل کنم.
احساس میکنم دیگه هیچ حسی تو وجودم نمونده.
میفهمی؟ نمونده.
نه اینکه نخوام و نتونم و نباشه،
نمونده!
نه،
حتی واقعا مطمئن نیستم که چیزیو احساس میکنم.
 
موضوع نویسنده

- گیتی -

سطح
7
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
May
2,574
37,097
مدال‌ها
14
بهترین دیس بک تاریخ رو افشین یداللهی میزنه که میگه:
تا ﺁﺧﺮ ﻋﻤﺮ
ﺩﺭﮔﻴﺮ ﻣﻦ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﺑﻮﺩ…
ﻭ ﺗﻈﺎﻫﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ ﮐﻪ ﻧﻴﺴﺘﯽ
ﻣﻦ ﻣﯽ‌ﺩﺍﻧﻢ ﺑﻪ ﮐﺠﺎﯼ قلبت ﺷﻠﻴﮏ ﮐﺮﺩﻩﺍﻡ
ﺗﻮ ﺩﻳﮕﺮ ﺧﻮﺏ ﻧﺨﻮﺍﻫﯽ شد!:)
 
موضوع نویسنده

- گیتی -

سطح
7
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
May
2,574
37,097
مدال‌ها
14
- ‏این بی‌حسی و ترسو شدنم،
سرآغاز اتفاقی تلخ است.
دیگر صف‌هایِ طولانی درد و غم،
و نسیم‌های به‌ظاهر پر شده از بوی گیسویی،
مرا به جنگی رو در رو سوق نمی‌دهد.
تسلیم شده‌ام.
به دیواری نیمه‌فروریخته در خودم تکیه
داده‌ام، تا به انتها برسم و تمام شوم...:)​
 
موضوع نویسنده

- گیتی -

سطح
7
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
May
2,574
37,097
مدال‌ها
14

نه، می‌دانم چه فکری می‌کند. شویتزر آن وقت‌ها می‌گفت: «تو برای انقلابی بودن، آدم عجیبی هستی.» دلم می‌خواهد برایشان توضیح بدهم که غیرعادی نیستم، فکر می‌کنند کمی دیوانه‌ام، خیلی خودسر و بی‌فکر. اما من هم مانند آن‌ها به آرمانمان ایمان دارم. من هم مانند آن‌ها می‌خواهم ایثار کنم. می‌توانم ماهر، کم‌حرف، تودار و مفید باشم. با این وصف زندگی هنوز به نظرم زیبا و شگفت‌انگیز است. زیبایی و خوشبختی را دوست دارم. به همین دلیل از استبداد متنفرم. چه‌طور برایشان توضیح بدهم؟ البته انقلاب ضروری است. اما انقلاب به‌خاطر زندگی، به‌خاطر آنکه زندگی میسر باشد، می‌فهمی؟:)

•عادل‌ها؛ آلبر کامو
 
موضوع نویسنده

- گیتی -

سطح
7
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
May
2,574
37,097
مدال‌ها
14
هدایت را درحالی که روی پتویی که در کف آشپزخانه پهن کرده بود، دراز کشیده بود و خاکستر آثار چاپ نشده‌اش هم در کنارش قرار داشته، پیدا می‌کنند.
یاد داشت خودکشی صادق هدایت:
«دیدار به قیامت.ما رفتیم و دل شما را شکستیم.همین.»

پ ن:
[متنی پیدا نکردم. فکر کن اینجا حرف‌های غمگین زیادی نوشتم:)]
 
موضوع نویسنده

- گیتی -

سطح
7
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
May
2,574
37,097
مدال‌ها
14

«از دوست داشتنِ غزاله خجالت می‌کِشم. در این «الفجر شش» کشت و کشتار عجیبی شده. عراقی‌ها مدعیند سی هزار ایرانی کشته‌اند ولی هر چه اغراق باشد باز رَقم باید وحشتناک باشد. کار به جایی رسیده که انگار صرفِ زنده بودن خجالت دارد تا چه رسد به دوست داشتن. بودن و نبودن، زندگی و مَرگ هر دو رُسوا و بی‌آبرو شده‌اند .»

‏- شاهرخ مسکوب/ روزها در راه
 
موضوع نویسنده

- گیتی -

سطح
7
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
May
2,574
37,097
مدال‌ها
14

میخواستم برم بگم انقدر ساده نبرید از من
من فقط پوسته‌ای ظاهریم بی‌اهمیت میزنه
و از درون دارم تیکه پاره میشم
می‌خواستم بگم اورثینک و دلتنگی خفم می‌کنه
اما زبون بیانشو بلد نیستم
میخواستم بگم من بیشتر از همه دوستون دارم اما نمی‌تونم راحت بگم
میخواستم خیلی چیزا رو بگم و نتونستم
و حالا دارم یکی یکی رفتن آدمای عزیز زندگیم رو نگاه می‌کنم
و همون دستای خالی‌ام رو طبق گفته‌ی شاملو تو سرم میکوبم :)
 
بالا پایین