جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

مجموعه اشعار فروغی بسطامی

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته اشعار شاعران توسط محسا با نام فروغی بسطامی ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 7,371 بازدید, 294 پاسخ و 2 بار واکنش داشته است
نام دسته اشعار شاعران
نام موضوع فروغی بسطامی
نویسنده موضوع محسا
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط mobina01

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
خوش آن که حلقه‌های سر زلف واکنی
دیوانگان سلسله‌ات را رها کنی

کار جنون ما به تماشا کشیده است
یعنی تو هم بیا که تماشای ما کنی

کردی سیاه زلف دوتا را که در غمت
مویم سفید سازی و پشتم دوتا کنی

تو عهد کرده‌ای که نشانی به خون مرا
من جهد کرده‌ام که به عهدت وفا کنی

من دل ز ابروی تو نبرم به راستی
با تیغ کج اگر سرم از تن جدا کنی

گر عمر من وفا کند ای ترک تندخوی
چندان وفا کنم که تو ترک جفا کنی

سر تا قدم نشانهٔ تیر تو گشته‌ام
تیری خدا نکرده مبادا خطا کنی

تا کی در انتظار قیامت توان نشست
برخیز تا هزار قیامت به پا کنی

دانی که چیست حاصل انجام عاشقی
جانانه را ببینی و جان را فدا کنی

شکرانه‌ای که شاه نکویان شدی به حسن
می‌باید التفات به حال گدا کنی

حیف آیدم کز آن لب شیرین بذله‌گوی
الا ثنای خسرو کشورگشا کنی

ظل اله ناصردین شاه دادگر
کز صدق بایدش همه وقتی دعا کنی

شاها همیشه دست تو بالای گنج باد
من هی غزل سرایم و تو هی عطا کنی

آفاق را گرفت فروغی فروغ تو
وقت است اگر به دیدهٔ افلاک کنی
 

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
گر هلاک من است عنوانش
سر نپیچم ز خط فرمانش

مرد میدان عشق دانی کیست
آن که اندیشه نیست از جانش

ک.س به میدان عشق روی نکرد
که نکردند تیربارانش

آرزومند مجلس سلطان
صبر باید به جور درمانش

هیچ تیغی جدا نگرداند
دست امید من ز دامانش

مردم از فتنه ایمنی جویند
من و آشوب چشم فتانش

زاهد و گیسوان حورالعین
من و زلفین عنبرافشانش

تشنهٔ لعل او کجا باشد
التفاتی به آب حیوانش

که داری سر مسلمانی
بگذر از چشم نامسلمانش

هست درمان برای هر دردی
من و دردی که نیست درمانش

واقف از حالت فروغی کیست
آن که افتد ز چشم جانانش
 

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
تا لعل تو باده داده یاران را
بس توبه شکسته توبه کاران را

خواهی نرسی به ناامیدی‌ها
نومید مکن امیدواران را

سر پنجهٔ عشقت از سر کینه
بر خاک نشانده تاج داران را

رحمانی خویش را چه خواهی کرد
رحم ار نکنی گناه‌کاران را

تنها نه مرا به یک نظر کشتی
کشتی به نگاه صد هزاران را

تا بر لب جام می‌نهادی لب
می نشاه فزود می‌گساران را

بنمای چو ماه نوخم ابرو
بگشای دهان روزه داران را

جمعیت طرهٔ پریشانت
برده‌ست قرار بی‌قراران را

نسرین رخ و بنفشه خطت
بی رنگ نموده نوبهاران را

آه دل و اشک دیده‌ام دارد
خاصیت برق و فیض باران را

یک عمر فروغی از غمت جان داد
تا یافت مقام جان‌سپاران را
 

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
گر به چین بویی از آن سنبل مشکین آرند
عوض نافه همی خون دل از چین آرند

همه ایجاد بتان بهر همین کرد خدا
کز سر زلف دو تا چین به سر چین آرند

کوه کن زنده نخواهد شدن از نفخهٔ صور
مگرش مژدهٔ وصل از بر شیرین آرند

گر تو زیبا صنم از کعبه درآیی در دیر
کافران بهر نثارت بت سیمین آرند

دردمندان همه در بستر حسرت مردند
به امیدی که تو را بر سر بالین آرند

پرده ز آیینهٔ رخسار، خدا را بردار
تا بلاها به سر واعظ خودبین آرند

شب که روی تو عرق ریز شود از می ناب
کی توانند مثال از مه و پروین آرند

گر پیام تو بیارند از آن به که مرا
مژدهٔ سرو و گل و سوسن و نسرین آرند

هر کجا تازه کنند اهل هوس بزم نشاط
عشق‌بازان تو یاد از غم دیرین آرند

رخ زردم نشود سرخ فروغی از عشق
مگر آن دم ز خم بادهٔ رنگین آرند
 

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
جمعی به در پیر خرابات خرابند
قومی به بر شیخ مناجات مریدند

یک جمع نکوشیده رسیدندبه مقصد
یک قوم دویدندو به مقصد نرسیدند
 

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
من از آن نیم که چون نی اگرم زنی بنالم
که نوازشی است هر دم زدن تو بینوا را
دل من به یارب آمد ز شکنج بند زلفت
مشکن که در دل شب اثری بود دعا را
 

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
این دل که به شهر عشق سرگشتهٔ تست
بیمار و غریب و در به در گشتهٔ تست

برگشتگی بخت و سیه روزی او
از مژگان سیاه برگشتهٔ تست
 

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
مگو در کوی او شب تا سحر بهر چه می‌گردی

که دل گم کرده ام آنجا و می‌جویم نشانش را
 

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
دلم از نرگس بیمار تو بیمارتر است

چاره کن درد کسی کز همه ناچارتر است
 

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
ای خوشا وقتی که بگشایم نظر در روی دوست
سر نهم در خط جانان جان دهم بر بوی دوست

من نشاطی را نمی‌جویم به جز اندوه عشق
من بهشتی را نمی‌خواهم به غیر از کوی دوست
 
بالا پایین