ریپِر
سطح
2
مدیر تالار موسیقی
پرسنل مدیریت
مدیر تالار موسیقی
مدیر آزمایشی
ویراستار آزمایشی
گوینده آزمایشی
مترجم انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
- Jun
- 2,828
- 18,858
- مدالها
- 5
بیحضورت، شبها به سردی میگذرد، همچون برهوتی که در آن هیچ نشانی از زندگی نیست. صدای باد در زوایای خالی خانهام میپیچد و یاد تو را به گوشم میآورد، گویی که روح تو در هر وزش نسیم زندگی میکند. هر قطره باران، مثل اشکهایی است که بر گونههایم میچکد، و من در این تنهایی غمانگیز، به جستجوی تو میگردم، مانند مسافری که در تاریکی شب به دنبال چراغی میدود.
درختها انگار رازهای تو را به باد میسپارند، همچون عاشقانی که در دل شب به نجوا میپردازند. و من، در این دنیای بیتو، تنها مسافریام که گم شده است، مانند پرندهای که در قفس خاطراتش محبوس مانده. آه، ای کاش میتوانستم دوباره تو را در آغوش بگیرم، تا شاید در آغوش تو، این سردی و تنهایی را فراموش کنم… .
***
درختها انگار رازهای تو را به باد میسپارند، همچون عاشقانی که در دل شب به نجوا میپردازند. و من، در این دنیای بیتو، تنها مسافریام که گم شده است، مانند پرندهای که در قفس خاطراتش محبوس مانده. آه، ای کاش میتوانستم دوباره تو را در آغوش بگیرم، تا شاید در آغوش تو، این سردی و تنهایی را فراموش کنم… .
***
آخرین ویرایش: