جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.

فایل شده [قمر نقره‌ای] اثر «نازنین هاشمی نسب کاربر انجمن رمان بوک»

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته کتاب توسط Ciel با نام [قمر نقره‌ای] اثر «نازنین هاشمی نسب کاربر انجمن رمان بوک» ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 1,692 بازدید, 30 پاسخ و 23 بار واکنش داشته است
نام دسته کتاب
نام موضوع [قمر نقره‌ای] اثر «نازنین هاشمی نسب کاربر انجمن رمان بوک»
نویسنده موضوع Ciel
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط Ciel
موضوع نویسنده

Ciel

سطح
1
 
شاعر انجمن
شاعر انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jan
545
9,643
مدال‌ها
3

جدال من و تو
از جامه‌ی درّیده‌ی عشق نیست.
سرگشته‌ام و حیران
این حس، از عطر شمیم پیراهن یار نیست.
صنع و ثنای تو
دگر برای این آدم، صبیح و زیبا نیست.
عطش احساسم که سیراب نشد
می‌دانی دگر زلیخایی، در این کالبد نیست!
در دستم تازیانه اما
قلبم برای تو، در تب‌و‌تاب عشق تو
به‌جای نبودن‌ها
به‌جای درّیدن‌ها
این‌بار برای نگاه داشتن تو، می‌تپد.

 
موضوع نویسنده

Ciel

سطح
1
 
شاعر انجمن
شاعر انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jan
545
9,643
مدال‌ها
3
حریق سپید آسمان را بنگر.
آن هلال روشن آسمان
مال من است.
نه اختری، نه خورشیدی
نه اَبری، نه صاعقه‌ای
نه بارانی، نه دانه‌ای برف
نزدیک نشود به ماه من
چال گونه‌های قمر تابنده‌ام
پیکر منورش، آن گیسوان بلند سیه رنگش
تنها مال من است و بس.
 
موضوع نویسنده

Ciel

سطح
1
 
شاعر انجمن
شاعر انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jan
545
9,643
مدال‌ها
3

نیمهٔ‌ی دیگر زیبایم، اگر نتابی
من محبوس می‌مانم میان ظلمات شب

ساز دلنشین عشق، اگر نخوانی
می‌شود کور، می‌شود همه‌ی جانم ز بغض پُر

پروانه‌ی سپیدم، اگر بال نتکانی
می‌نشید تاج سلطنت بر سر زمستان، بی‌تو

ماندنی اگر نماند.
قلب می‌ماند تنها بی‌او
سخت می‌کوبد، کبود می‌ماند دیگر
ز نبود او... .
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

Ciel

سطح
1
 
شاعر انجمن
شاعر انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jan
545
9,643
مدال‌ها
3

در نبودت از من هیچ نماند
در من اندکی شور زندگانی هم نماند.
در من شاید، هیچ آدمی دگر زنده نماند.
برای وصال با تو، قسم و عهد بسته بودم اما
توبه‌ات کردم و دگر عشقی
میان این قلب خُرد شده هرگز نماند.
آتش فروزان گذشته، دگر شعله‌ور نماند.
دست‌هایت میان سرمای سوزناک دست‌هایم
دگر طاقت ماندن نداشت.
در نبودت، تنها یک آؤار ز من باقی مانده است و
تا عمری هم باقی‌است
در من، دگر همان منِ سابق ابداً نخواهد ماند.
 
موضوع نویسنده

Ciel

سطح
1
 
شاعر انجمن
شاعر انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jan
545
9,643
مدال‌ها
3

درد من این نیست که برایم، یاری نماند
درد من این نیست که شبم
بی‌نور و بی‌مهتاب شده...

درد من این نیست که دلتنگی اَمانم را برید
درد من این نیست که وجودم
ز وجودت، تهی و خالی شده...

درد من این نیست که تاج نابودی، بر سرِ قلبم نشست
درد من این نیست دلم
از نبودت، این‌گونه آواره شده....

درد من این نیست که شاید روزی، آمدی
درد من این نیست که خاری، هم‌آغوش این ماتم شده!

کالبد آوار دیگر ندارد دردی
کاش می‌دانستی، دردهایم تسلیم این خاکستر و خاک شده... .
 
موضوع نویسنده

Ciel

سطح
1
 
شاعر انجمن
شاعر انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jan
545
9,643
مدال‌ها
3
تا اندکی از تو دور می‌شوم
سنگ می‌شود تمام صبوری‌هایم...
تا از مرداب چشم‌هایت می‌گریزم
سوز آتش می‌زند
شعله‌هایش را بر دامنم...
تا ذرّه‌ای، اگر ثانیه‌ای نیستی
سخت می‌رود و دگر نمی‌آید نفس‌هایم...
ماه من
بگذار اندکی بیشتر
کنارت بمانم.

 
موضوع نویسنده

Ciel

سطح
1
 
شاعر انجمن
شاعر انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jan
545
9,643
مدال‌ها
3
دل بریدن، گاهی خطا نیست.
دل سپردن شاید، اوج خطاهاست!

حسرت عاشقی را مخور ای دوست
که همین عاشقی، شروع سخت بلایاست.

من اگر دچار عشق شدم بنگر
هیچ نماند از قلب و حتی، اندکی جان!

 
موضوع نویسنده

Ciel

سطح
1
 
شاعر انجمن
شاعر انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jan
545
9,643
مدال‌ها
3

نیمه‌ی دیگر من، تکرارم...
تو را میان ثانیه‌های گذرا
تو را میان دقایق رهسپار
تو را میان عقربه‌های سفّاک
می‌خواهم، تکرارم باش.

جانم، تکرارم...
تو را میان سبزیِ بهار
تو را میان گدازهٔ‌های تابستان
تو را میان خزانِ زرد
تو را میان سوز زمستان
می‌خواهم...
جانم، تکرارم باش.
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

Ciel

سطح
1
 
شاعر انجمن
شاعر انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jan
545
9,643
مدال‌ها
3

در میان سیاهی شب، اگر تو باشی
نزاعی نیست، دیگر هیچ مسیری وهمناک نیست.
اگر بتابی
هیچ شبی سیه نیست.
هیچ غمی دیگر لبریز نیست.
در سرمای زمستان، میان دانه‌های برف
ماه من، در آسمان سرخ هنوز هم می‌درخشد.
زیبای من اگر بتابی
هیچ زمستانی دیگر سرد نیست.
هیچ دلی از سرمای زمستان، گویی دیگر رنجیده نیست!



 
موضوع نویسنده

Ciel

سطح
1
 
شاعر انجمن
شاعر انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jan
545
9,643
مدال‌ها
3
یادگاری‌های برجای مانده‌ات
صوت عقربه‌های ساعت ماتم زده
امواج خنده‌هایت میان شیارهای خاطراتم
رفتن خورشید و آمدن ماه
آمدن خزان و رفتن تابستان
گذر عمر و ماندن عشق
از زمانی که تو رفتی
شروع شد.
نمی‌دانم چند ساعت
نمی‌دانم چند ماه
نمی‌دانم چند سال
از روزهایم گذشت اما
با خیال بودنت تمام این لحظات سپری شد.


 
بالا پایین