- Jan
- 545
- 9,643
- مدالها
- 3
جدال من و تو
از جامهی درّیدهی عشق نیست.
سرگشتهام و حیران
این حس، از عطر شمیم پیراهن یار نیست.
صنع و ثنای تو
دگر برای این آدم، صبیح و زیبا نیست.
عطش احساسم که سیراب نشد
میدانی دگر زلیخایی، در این کالبد نیست!
در دستم تازیانه اما
قلبم برای تو، در تبوتاب عشق تو
بهجای نبودنها
بهجای درّیدنها
اینبار برای نگاه داشتن تو، میتپد.