متفرقه [ متن‌های تقدیمی ]

[VIXEN]

«از این حجم گریه که موقع نوشتن نامه تا گلویم بالا می‌آید دارم خفه می‌شوم. لبخندت را اما تصور می‌کنم، لبخندت را…»

@کمدین پوچ شده

 

[VIXEN]

آری، قطعاً دوستت دارم
‏وگرنه در وطنی غمین و غارت شده
چه می‌توانستم بکنم...؟

@آتایار

 

[VIXEN]

آدم های مبتلا به رنجی عمیق،
وقتی که شاد هستند
رنج شان فاش می شود؛
طوری به شادی می چسبند که
انگار از سرِ حسد می خواهند بغلش کنند
و خفه اش کنند...

@آتایاز و برای خودت... .

 

[VIXEN]

ما مردمان خاورمیانه ایم
بعضی هایمان در جنگ
کشته می شویم
بعضی در زندان
بعضی هایمان در جاده می میریم
بعضی در دریا
حتی بلند ترین کوه ها هم
انتقام تنهایی شان را از ما می گیرند
چرا که ما
شغل مان
مُردن است...

@آساهیر

 

[VIXEN]

امیلی برونته در بخشی از رمان معروف بلندی‌های بادگیر نوشته:

مگر چیزی هم هست که مرا یاد کاترین نیندازد؟ هر چه می‌بینم به کاترین ربط پیدا می‌کند. الان به کفِ اتاق هم که نگاه می‌کنم، نقشِ کاترین را روی سنگ‌ها می‌بینم. در ابرها، در تک‌تکِ درخت‌ها، در هوای شب، همه‌جا، در همه‌چیز. روزها هم، همه‌جا دور و برم تصویر اوست. در قیافه‌ی معمولی مردها، زن‌ها، حتی در قیافه‌ی خودم انگار شکلِ او را می‌بینم. کل دنیا همه‌اش انگار حکایتِ این قصه‌ی پُر غصه است که او وجود داشته و من از دستش داده‌ام.


@آتاناز

 

[VIXEN]

از تیر آه مظلوم ظالم امان نیابد
پیش از نشانه خیزد از دل فغان کمان را…

@حـیدر

 

[VIXEN]

دستم را بگیر!
همین دست
برایت ترانه عاشقانه نوشته؛
همین دست سوخته
در حسرت لمس دست های تو؛
همین دست
پاک کرده اشک هایی را
که در نبودت به گونه دویدند...

@ویولِت♪

 

[VIXEN]

‌
مگذار دیگران نام تو را بدانند …
همین زلال بی‌کران چشمانت
برای پچ پچ هزار ساله آنان کافیست.

@آتاناز

 

[VIXEN]

دوستش می‌دارم
چرا که می‌شناسمش به دوستی و یگانگی.
@آتایار

 

[- گیتی -]

از تو نتْوانم بُریدن، گرچه از عالم بُریدم...

@آتایاز