- Mar
- 10,552
- 27,243
- مدالها
- 9
برده صبرم از دل چشم مستی
ماه ساغر نوشی می پرستی
در میان خوبان فتنهجویی
در شکار دلها چیرهدستی
شب با چهرهٔ او مه جلوهگر نیست
چون روی لطیفش گلبرگتر نیست
با نگاه گرم او باده را اثر نیست
مسـ*ـت عشق رویش را از جهان خبر نیست
از جهان هستی، ما و عشق و مستی
تازه شد بهار عاشق از جمال گل عذارش
وانکه نوگلی ندارد، چون خزان بود بهارش
طره مشکینی، برده هوشم
و ز لب نوشینی، باده نوشم
او ز تیر مژگان، جان ستاند
من به راه جانان، جان فروشم
چون آن آتشین لب، می در سبو نیست
گل با آن لطافت، هم رنگ او نیست
مدعی ز عشق من کرده گفتوگویی
من به آن بتم عاشق، جای گفتوگو نیست
نغمه برکشیده بلبل، لاله خفته در کنارش
وانکه نوگلی ندارد چون خزان بود بهارش
ماه ساغر نوشی می پرستی
در میان خوبان فتنهجویی
در شکار دلها چیرهدستی
شب با چهرهٔ او مه جلوهگر نیست
چون روی لطیفش گلبرگتر نیست
با نگاه گرم او باده را اثر نیست
مسـ*ـت عشق رویش را از جهان خبر نیست
از جهان هستی، ما و عشق و مستی
تازه شد بهار عاشق از جمال گل عذارش
وانکه نوگلی ندارد، چون خزان بود بهارش
طره مشکینی، برده هوشم
و ز لب نوشینی، باده نوشم
او ز تیر مژگان، جان ستاند
من به راه جانان، جان فروشم
چون آن آتشین لب، می در سبو نیست
گل با آن لطافت، هم رنگ او نیست
مدعی ز عشق من کرده گفتوگویی
من به آن بتم عاشق، جای گفتوگو نیست
نغمه برکشیده بلبل، لاله خفته در کنارش
وانکه نوگلی ندارد چون خزان بود بهارش