مشاعره مشاعره با حرف "الف"

[Tara Motlagh]

این‌سان که با هوای تو در خویش رفته‌ام
گویی بهار در نفسِ مهربانِ توست!

انگار کن که با نفسِ من به سی*ن*ه‌ات
بادِ خزان‌وَزیده به باغِ جوان توست!

 

[نیما نصر]

ای بگرفته از وفا گوشه کران چرا چرا
بر من خسته کرده‌ای روی گران چرا چرا

بر دل من که جای تست کارگه وفای تست
هر نفسی همی‌زنی زخم سنان چرا چرا

گوهر نو به گوهری برد سبق ز مشتری
جان و جهان همی‌بری جان و جهان چرا چرا

چشمه خضر و کوثری ز آب حیات خوشتری
ز آتش هجر تو منم خشک دهان چرا چرا

 

[پایان]

اوّل دلم را صفا داد، آیینه ام را جلا داد
آخر به باد فنا داد، عشق تو خاکستر من

 

[ill_mah]

♧••
ای نسخه‌ای از صورت زیبای خداوند
احسنت، دل من به دلت یافته پیوند

زیباست تماشای تو و موی بلندت
وقتی که ندارد گره زلف تو موبند

شیرین سخنی، لب شكری، آه چه گویم
از سرخی لب های تو ای دخت سمرقند

دیدم همه خوبان دل افروز جهان را
كس نیست به چشمان غزل ساز تو مانند

از غصه و غم‌های جهان بیم ندارم
تا هست به روی لب تو غنچه ی لبخند

لیلا ، تک و تنها به خیابان نروی باز
مجنون‌ شدگان تو در این شهر زیادند

آن قدر به چشم تو حسودم که خیالم
تندیس تو را در بغل آینه‌ها كند

زاهد ، تو کجا ، عشق کجا، رو پی كارت
عاشق که شوی، چاره نسازد سخن و پند

فردوس بود زنده به لبخند لطیفت
قربان لبان تو شوم ، بار د‌گر خند ...!

 

[پایان]

آه و فریاد که از چشم حسود مه چرخ

در لحد ماه کمان ابروی من منزل کرد

 

[Tara Motlagh]

از هر صد قدمت
فکر کردن به این احتمال که
هر روز یک قدم به من نزدیک تر می‌شوی
چند سال به عمرم اضافه می‌کند

 

[پایان]

ابروی یار در نظر و خرقه سوخته

جامی به یاد گوشه محراب می‌زدم

 

[Tara Motlagh]

اصفهان با آن همه وسعت شده نصف جهان
یک وجب قد داری و کل جهانم گشته‌ای

 

[پایان]

ای ملک دلم خراب کرده
در کشتن من شتاب کرده

 

[Tara Motlagh]

آه دیوانه، تو آن‌سوی جهان هم بروی
من به چشمان تو از پلک تو نزدیک‌ترم