مشاعره مشاعره با حرف "الف"

[پایان]

این همه واژه
و من از سکوت لبریزم


انگار کابوس این روزهای خاکستری

سایه انداخته به خیال من

حوالی این ساعت‌های بارانی

جای زیادی برای رفتن ندارم

غیر از

آغوش تو

یا

کوچه پس کوچه‌های این شهر غریب

 

[Tara Motlagh]

از ما سخن یار چه پرسید که یکدم
بی یار نئیم و خبر از یار نداریم

 

[پایان]

ای قطب آسمان ها در آسمان جان ها
جان گرد توست گردان می دار بی قرارش

 

[Tara Motlagh]

ای دل به کوی او ز که پرسم که یار کو
در باغِ پر شکوفه که پرسد بهار کو

 

[پایان]

آب حیات منست خاک سر کوی دوست
گر دو جهان خرمیست ما و غم روی دوست

 

[Tara Motlagh]

ای دلبر و مقصود ما ای قبله و معبود ما
آتش زدی در عود ما نظاره کن در دود ما

ای یار ما عیار ما دام دل خمار ما
پا وامکش از کار ما بستان گرو دستار ما

 

[پایان]

ای خوشا وقتی که بگشایم نظر در روی دوست سر نهم در خط جانان جان دهم بر بوی دوست

 

[Tara Motlagh]

آنکه می گفت منم بهر تو غمخوار ترین

چه دل آزار شد آخر، چه دل آزار ترین

 

[پایان]

از خجالت آب گشتم پیش ماه روی دوست
من چه دلجویی نمایم از دل دلجوی دوست ؟

 

[Tara Motlagh]

انتظار خبری نیست مرا
نه ز یاری نه ز دیار و دیاری باری
برو آنجا که بود چشمی و گوشی با ک.س
برو آنجا که تو را منتظرند