جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.

مشاعره مشاعره با حرف "الف"

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته مشاعره توسط ! ~ ARYA TOSI ~ ! با نام مشاعره با حرف \"الف\" ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 24,758 بازدید, 885 پاسخ و 12 بار واکنش داشته است
نام دسته مشاعره
نام موضوع مشاعره با حرف \"الف\"
نویسنده موضوع ! ~ ARYA TOSI ~ !
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط SOLEMN

ill_mah

سطح
1
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
کاربر ممتاز
Jul
1,014
8,151
مدال‌ها
3
این‌طرف مشتی صدف، آنجا کمی گل ریخته
موج، ماهی‌های عاشق را به‌ساحل ریخته

بعد از این در جام ما تصویر ابر تیره‌ای‌ست
بعد از این در جام دریا ماه کامل ریخته

هرچه دام افکندم آهوها گریزان‌تر شدند
حال، صدها دام دیگر در مقابل ریخته

هیچ‌ راهی جز به‌دام افتادن صیاد نیست
هر کجا پا می‌گذارم دامنی دل ریخته

زاهدی با کوزه‌ی خالی به‌دریا بازگشت
گفت: خون عاشقان منزل به منزل ریخته
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jul
529
1,366
مدال‌ها
4
آمد بهار عاشقان تا خاکدان بستان شود
آمد ندای آسمان تا مرغ جان پران شود
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jul
529
1,366
مدال‌ها
4
آمدم تا رو نهم بر خاک پای یار خود
آمدم تا عذر خواهم ساعتی از کار خود

آمدم کز سر بگیرم خدمت گلزار او
آمدم کآتش بیارم درزنم در خار خود

آمدم تا صاف گردم از غبار هر چه رفت
نیک خود را بد شمارم از پی دلدار خود

آمدم با چشم گریان تا ببیند چشم من
چشمه‌های سلسبیل از مهر آن عیار خود
 

ill_mah

سطح
1
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
کاربر ممتاز
Jul
1,014
8,151
مدال‌ها
3
از خاطراتم هیچ ک.س یادی ندارد
باشد، خدا را شکر! ایرادی ندارد

شاید به لطف دوستان لرزیده باشد
بیدم که دیگر بیمی از بادی ندارد

از خواب ِ بهمن پا شدم، فهمیدم این کوه
غیر از خودم نیروی امدادی ندارد

من پایتخت زخمی ام را پس گرفتم
هرچند در خود جای آبادی ندارد

از برگ برگش خط زدم روز عزا را
تقویم من جز عشق، میلادی ندارد

حالا سکوتم آسمان را می شکافد
تاثیر ِ آن را هیچ فریادی ندارد!

شهری پر از امواج گیسوهای شادم
شهری که دیگر گشت ارشادی ندارد!
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jul
529
1,366
مدال‌ها
4
آخر این تیره شب هجر به پایان آید
آخر این درد مرا نوبت درمان آید

چند گردم چو فلک گرد جهان سرگردان؟
آخر این گردش ما نیز به پایان آید
 

ill_mah

سطح
1
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
کاربر ممتاز
Jul
1,014
8,151
مدال‌ها
3
ای فصلِ غیرِ منتظرِ داستانِ من!
معشوقِ ناگهانیِ دور از گمانِ من!

ای مطلعِ امیدِ من! ای چشمِ روشنت
زیبا ترین ستاره‌ی هفت آسمانِ من!

آه ای همیشه گل که به سرخی در این خزان
گل کرده‌ای به باغچه‌ی بازوانِ من!

در فترتِ ملال و سکوتی که داشتم
عشقِ تو طرفه حادثه‌ی ناگهانِ من!

ای در فصولِ مرثیه و سوگ باز هم
شوقت نهاده قول و غزل بر زبانِ من

حس کردنی‌ست قصّه‌ی عشقم نه گفتنی
ای قاصر از حکایتِ حُسنت بیانِ من!

با من بمان و سایه‌ی مِهر از سرم مگیر!
من زنده‌ام به مهرِ تو ای مهربانِ من!

کِی می‌رسد زمانِ عزیزِ یگانگی؟!
تا من از آن تو شَوَم و تو از آنِ من.
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jul
529
1,366
مدال‌ها
4
ای پستهٔ تو خنده زده بر حدیثِ قند
مشتاقم از برای خدا یک شِکَر بخند
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jul
529
1,366
مدال‌ها
4
اگر روم ز پِی‌اش فتنه‌ها برانگیزد
ور از طلب بنشینم به کینه برخیزد
 

ill_mah

سطح
1
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
کاربر ممتاز
Jul
1,014
8,151
مدال‌ها
3
اى خوش بحال و روز كسانى كه گاه‌گاه
دارد به لب تبسمى از لطف، يارشان

من نيستم حسود، ولى رشك مي‌برم
بر آن كسان كه يار بود در كنارشان

آنان‌كه دل به يار ِ سفر كرده مى‌دهند
آواره مى‌شوند چو ما از ديارشان

اى باد صبحدم! به عزيزان من بگو
دل گويدم كه كار ندارم به كارشان

سوزد دلم ز دورى و در ديده مى‌كشم
روزى اگر نسيم بيارد غبارشان

ما داغ هجر ديده و خورديم خون دل
از دست مردمى كه تفو بر تبارشان

عشّاق داغديده نخواهند لوح گور
بعد از وفات لاله دمد بر مزارشان
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jul
529
1,366
مدال‌ها
4
اگر تو فارغی از حال دوستان یارا
فراغت از تو میسر نمی‌شود ما را
 
بالا پایین