مشاعره مشاعره با حرف "الف"

[بانوی شـــب]

ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی
دل بی تو به جان آمد وقت است که بازآیی

 

[ill_mah]

•{اکنون که ارغوان به تو نفروخت گل فروش
پیراهنی به رنگ گل ارغوان بپوش}•

از یاد بردن غم عالم میسر است
اکنون که با شراب نشد شوکران بنوش

°{کوشش چه میکنی که از این سنگ بگذری
کوهی است پشت سنگ، از این بیشتر مکوش}°

چون نی نفس کشیدن ما ناله کردن است
در شور نیز نالهٔ ما می‌رسد به گوش

•{آتش بزن به سی*ن*ه آتش گرفته‌ام
آتش گرفته را مگر آتش کند خموش}○

 

[بانوی شـــب]

اتفاقم به سر کوی کسی افتاده‌ست
که در آن کوی چو من کشته بسی افتاده‌ست

 

[بانوی شـــب]

آن نه زلف است و بناگوش که روز است و شب است
وان نه بالای صنوبر که درخت رطب است

 

[بانوی شـــب]

اگر مراد تو ای دوست بی مرادی ماست
مراد خویش دگرباره من نخواهم خواست

 

[بانوی شـــب]

امشب سبکتر می‌زنند این طبل بی‌هنگام را
یا وقت بیداری غلط بودست مرغ بام را

 

[ill_mah]

آن قدر به تو نزدیک بودم
که تو را ندیدم
در تاریکی خود، به تو لبخند می زنم
شکرانۀ روزهایی که کنار تو
راه رفته ام...🌿🚶‍♂

 

[بانوی شـــب]

آن شکرخنده که پرنوش دهانی دارد
نه دل من که دل خلق جهانی دارد

 

[بانوی شـــب]

ای کسوت زیبایی بر قامت چالاکت
زیبا نتواند دید الا نظر پاکت

 

[بانوی شـــب]

ای دیدنت آسایش و خندیدنت آفت
گوی از همه خوبان بربودی به لطافت