مشاعره مشاعره با حرف "الف"

[پایان]

آیینه ای مکدرم از دست روزگار
آهی بکش به یاد من ای بی وفا تو هم

 

[amir mohamad]

از کعبه کلیسیا نشینم کردی
آخر در کفر بی‌قرینم کردی

بعد از دو هزار سجده بر درگه دوست
ای عشق، چه بیگانه ز دینم کردی

 

[پایان]

الله من یارش تو نگهدارش
نذاری به غریبه یه وقت بیوفته کارش

 

[amir mohamad]

از گلوی خود بریدن وقت حاجت همت است
ورنه هر ک.س گاه سیری پیش سگ نان افکند

هر که را شرم کرم در زیر دامان پرورد
در دل شب سایلان را زر به دامان افکند

 

[پایان]

از اهل قناعت باش در بند اطاعت باش
خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت باش

 

[amir mohamad]

آشنا خواهی گر ای دل با خود آن بیگانه را
اول از بیگانه باید کرد خالی خانه را

آشنایی‌های آن بیگانه پرور بین، که من
می‌خورم در آشنایی حسرت بیگانه را

 

[mobina01]

الایاایها الساقی ادر کأسا و ناولها
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها

 

[amir mohamad]

ان عشق که در پرده بماند به چه ارزد
عشق است و همین لذت اظهار و دگر هیچ

 

[ill_mah]

آخرش اشعارِ خود را من کتابش می‌کنم

نام آن را می‌گذارم «یک نفر هرگز نخواند"

 

[پایان]

اگر بغضم ترک خورده اگر گاهی نمی خندم
دلیلش را تو می دانی که بی اندازه دلتنگم