مشاعره مشاعره با حرف "الف"

[amir mohamad]

اندر دل هرکسی که از این عشق اثر نیست
توابر در او کش که به جزخصمِ قمر نیست

ای خشک درختی که در آن باغ نرسته‌ست
وی خوار عزیزی که دراین ظل شجرنیست

 

[پایان]

ای دل آن جایی تو باری که ویست
از جمال یار برخوردار باش

او طبیبست و به بیماران رود
ای تن وامانده تو بیمار باش

 

[amir mohamad]

ای سفر کرده، دلم بیتو بفرسود،بیا
غمت از خاک درت بیشترم سود، بیا

سود من جمله ز هجر تو زیان خواهد شد
گر زیانست درین آمدن از سود، بیا

 

[پایان]

آمد آن خواجه سیماترش
وان شکرش گشته چو سرکا ترش

با همگان روترش است ای عجب
یا که به بیرون خوش و با ما ترش

 

[amir mohamad]

این منم تنها و حیران نیمه شب
کرده ام همراز خود مهتاب را

گویم امشب بینم آن گل را به خواب
من مگر در خواب بینم خواب را

 

[پایان]

آن چشم اگر گشایی جز خویش را نشایی
ور این نظر گشایی دانی که بی‌نظیرم

اندر تنور سردان آتش زنم چو مردان
و اندر تنور گرمان من پخته‌تر خمیرم

 

[-پریزاد-]

اشك گرم و آه سرد و روي زرد و سوز دل حاصل عشقند و من اين نكته مي دانم چو شمع

علي اطهري كرماني

 

[-پریزاد-]

استخوان سر فرهاد فرو ريخت ز هم ديده اش در ره شيرين نگران است هنوز

عبرت نائيني

 

[-پریزاد-]

از ياد تو بر نداشتم دست هنوز دل هست به ياد نرگست مسـ*ـت هنوز

محمد حسين شهريار

 

[پایان]

این دل شهر رانده در گل تیره مانده
ناله کنان که ای خدا کو حشم و تبار من

یا رب اگر رسیدمی شهر خود و بدیدمی
رحمت شهریار من وان همه شهر یار من