مشاعره مشاعره با حرف "ب"

[پایان]

برخیز و صبوح را برنجان

ای روی تو آفتاب رخشان

 

[پایان]

به نام خداوند جان و خرد
کزین برتر اندیشه برنگذرد

 

[پایان]

بنام خداوند رنگین کمان
خدای جهانی پر از ارغوان

 

[پایان]

به نام خداوند جان آفرین
حکیم سخن در زبان افرین

 

[پایان]

به نام خداوند خورشید و ماه
که دل را به نامش خرد داد راه

 

[پایان]

به نام خداوند لوح و قلم
حقیقت نگار وجود و عدم

 

[ill_mah]

•{بار دیگر سهمِ این دلواپسِ دیوانه باش
چای دم کن درکنارم خانمِ این خانه باش}•

زندگی بی تو شبیه آسمانِ ابری است
دلبرِ زیبــایِ این آلـــونَک ویرانه باش

°{هرچی گویی چشم می گویم، بیا سهم شما
این کلید دست شما اصلا تو صاحب خانه باش}°

پول و کیف و هرچه دارم باز تقدیم شما
صاحب اموال هیچ و چهل تومان یارانه باش

•{حرف هایت خوب و شیرین اند جان مادرت
روبرویم تا نشستی یک زن پُرچانه باش}•

تا ازاینجا می روی فوراً مریضت می شوم
دکترم گفته برایم حُکم داروخـانه باش

 

[پایان]

بگذار تا به طعنه بگویند مردمان

در گوش هم حکایت عشق مدام! ما

«هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق

ثبت است در جریده عالم دوام ما»

 

[ill_mah]

بانوی شعرهای پر از های‌وهوی من
مطلع‌نشینِ دورتر از آرزوی من

امشب ردیف این غزل آئینه‌دار توست
بنشین کنار قافیه‌ها روبه‌روی من

دارم درون قاب خودم خاک می‌خورم
دستی بکش به شیشه‌ی بی‌رنگ‌وبوی من

در سردسیر ثانیه‌ها با هوای تو
سرگرم واژه‌هاست لبِ گفتگوی من

راهی نشست زیر قدم‌های رفتنت
راهی که بست بعدِ تو راه گلوی من

چشمان سرخم آخرٍ سر روسفید شد
می‌رفت اگرچه پشت سرت آبروی من!

"...رفتی". چقدر ساده و اصلا بعید نیست
روزی "نهاد جمله" بیاید به‌سوی من

 

[ill_mah]

به غارت میبرد دل را دوچشم "قهوه قاجاری"
به نازت یا به گیسویت بکش مارا که مختاری

به لطف مشکیِ مویت پریشان و گرفتاریم
خوشا از این پریشانی،خوشا از این گرفتاری

من آواز "بنان" هستم،غمین و گرم و بغض آلود
تو اما مثل آواز لطیف "کوچه بازاری"

تمام لات های کوچه ها و دور میدان را
به خط کردم،که آسوده قدم در کوچه بگذاری

تمام شهر را بی شک اسیر خود بگردانی
اگر که روسری را از سر و مویت تو برداری!