مشاعره مشاعره با حرف "ت"

[پایان]

ترازوی عدالت در جهان ما خراب است
عدالت واژه ای زیبا فقط در یک کتاب است

 

[Tara Motlagh]

تو مرو، گر بروی جان مرا با خود بر
ور مرا می‌نبری با خود، از این خوان تو مرو

 

[پایان]

تو نیکی کن به مسکین و تهیدست که نیکی خود سبب گردد دعا را

 

[Tara Motlagh]

ترک دل و جان کردم تا بی‌دل و جان گردم
یک دل چه محل دارد صد دلکده بایستی

 

[پایان]

تابش حسن تو در کعبه و بتخانه فتاد

آتش عشق تو بر محرم و نامحرم زد

 

[amir mohamad]

تا که رسید بر دلم
در دل شب خیال تو
شعر شبم به عشق تو
بارش دانه دانه شد

 

[پایان]

ترسم که اشک در غم ما پرده در شود
وین راز سر به مهر به عالم سمر شود

 

[amir mohamad]

تا نگردیده است عادت، نشأه می بخشد نوشیدنی
گر به امید جنون از نو شوم عاقل بجاست

تا شکاری هست، در پرواز باشد چشم دام
نیست زلف یار را آرام تا یک دل بجاست

 

[پایان]

تو آشنای خدایی، کدام رهگذری
در این جهان غریب آشنا نمی‌خواهد؟

ببین به گوشه‌ی صحنت پناه آوردم
مگر کبوتر آواره جا نمی‌خواهد؟

 

[amir mohamad]

تا در تو نظر کردم رسوای جهان گشتم
آری همه رسوایی اول ز نظر خیزد

گفتی چو منی بگزین تا من برهم از تو
آری چو تو بگزینم، گر چون تو دگر خیزد