مشاعره مشاعره با حرف "ت"

[K i @ n]

توان به زنده دلی شد ز مردگان ممتاز
وگرنه سی*ن*ه و لوح مزار هر دو یکی است

 

[Raaz67]

تو را با غیر می‌بینم، صدایم در نمی‌آید

دلم می‌سوزد و کاری ز دستم بر نمی‌آید

 

[K i @ n]

تا می توان گرفتن ای دلبران به گردن
در دست و پا مریزید خون حلال ما را

 

[نیما نصر]

تو خود نظیر نداری و گر بود به مثل
من آن نیم که بدل گیرم و نظیر از دوست

 

[K i @ n]

تا در نرسد وعده هر کار که هست
سودی ندهد یاری هر یار که هست
تا زحمت سرمای زمستان نکشد
پر گل نشود دامن هر خار که هست

 

[Tara Motlagh]

تو به تحریک فلک فتنه‌ی دوران منی
من به تصدیق نظر محو تماشای توام

می‌توان یافتن از بی سر و سامانی من
که سراسیمه‌ی گیسوی سمن‌سای توام

 

[K i @ n]

تا سیستم (احتمالا) , این تغبیر احمقانه کلمات رو انجام میده ( و منم تازه, همین الان متوجهش شدم)...ترجیح میدم به احترام شعرا ..و بیشتر بخاطر احترام به شعور خودم, دیگه مشارکت نکنم

 

[ill_mah]

تو
آنجایی
و
"آنجا"
نمی داند
که
چقدر
خوشبخت
است!

 

[نیما نصر]

تا چشم کار می‌کند

تو را نمی‌بینم.

از نشان‌هایی که داده‌اند

باید همین دور و برها باشی

زیر همین گوشه از آسمان

که می‌تواند فیروزه‌ای باشد

جایی در رنگ‌های خلوتِ این شهر

در عطر سنگین همین ماه

که شب بوها را

گیج کرده است

پشت یکی از همین پنجره‌ها

که مرا در خیابان‌های در به در این شهر

تکثیر می‌کند.

 

[ill_mah]

‌تا صدایت گوش هایم را نوازش می‌کند
تار ُ سنتور ُ نِی ُ آواز می خوآهم چِکار؟!
‌