مشاعره مشاعره با حرف "ت"

[نیما نصر]

تو که در خواب بوده‌ای همه شب
چه نصیبت ز بلبل سحر است

آدمی را که جان معنی نیست
در حقیقت درخت بی‌ثمر است

 

[Tara Motlagh]

تمام گنجشکان
که در نبودن تو
مرا به باد ملامت گرفته‌اند
تو را به نام صدا می‌کنند!
هنوز نقش تو را از فرازِ گنبدِ کاج
کنار باغچه،
زیر درخت ها،
لب حوض
درون آینه پاک آب می‌نگرند.

 

[K i @ n]

تا بُرده ای دل را گرو شد کشت جانم در درو
اول تو ای دردا برو و آخر تو درمانا بیا

 

[Raaz67]

تا خبر دارم از او بی‌خبر از خویشتنم

با وجودش ز من آواز نیاید که منم

 

[Raaz67]

تا خبر دارم از او بی‌خبر از خویشتنم

با وجودش ز من آواز نیاید که منم

 

[K i @ n]

تو عیب ما را کیستی تو مار یا ماهیستی
خود را بگو تو چیستی چیزی بده درویش را

 

[ill_mah]

تـو تماشاگهِ
خلقی ومَن
از باده یِ شوق
مَستم آن گونه كه
يارایِ تماشايم نيست

 

[K i @ n]

تو آنجایی
و "آنجا" نمی داند که
چقدر خوشبخت است.

(ناظم حکمت)

 

[نیما نصر]

تا گل روی تو در باغ لطافت بشکفت
پردهٔ صبر من از دامن گل چاکترست

 

[K i @ n]

ترسم که نمانم من از این رنج دریغا
کاندر دل من حسرت روی تو بماند