مشاعره مشاعره با حرف " خ "

[ill_mah]

خواهی که قبول حق بود خدمت تو
یک جو ز حق خدمت ک.س بازمگیر

 

[رستاخیز]

خوش به حال روزگار
که می چرخد و ما را فرستد به آن دیار

خوش به حال چشمه ها و دشت ها
که رنگ آبی و سبزشان شود آرام بخش چشم ها

خوش به حال دانه ها و سبزه ها
که می رویند از زمین زینت بخش دشت ها

 

[ill_mah]

خدا وقتی بخواهد می شود وقتی نخواهد نه
گلی بازیچه ی طوفانِ غارتگر نخواهد شد

 

[رستاخیز]

خداوند ز بخشندگی از همه سر است
آن که می بخشد بی قید و شرط از همه سر است
گر بخشایی شرط گذاری نشان از بندگیست
گر توانی چون خدا بی قید و بی شرط ببخش

 

[ill_mah]

خاک را زنده کند تربیت باد بهار
سنگ باشد که دلش زنده نگردد به نسیم

 

[رستاخیز]

خاک را به رویش چون دانه و بذر گل ها
خاک را به پذیرش چون مرده ی آدم ها
خاکی من ندیدم گوهری بدین زیبایی
که چنین ارزشمند است ما آن را خاک می نامیم

 

[ill_mah]

خیرِ او بوده ست و شر دشمن اندر عصر او
هر چه رفته ست از قضا و هر چه بوده ست از قدر

 

[نیما نصر]

خیام اگر ز باده مستی خوش باش
با ماه رخی اگر نشستی خوش باش
چون عاقبت کار جهان نیستی است
انگار که نیستی چو هستی خوش باش

 

[Tara Motlagh]

خوشه ی ماه فرو ریخته در آب
شاخه ها دست براورده به مهتاب
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دل داده به آواز شباهنگ

 

[ill_mah]

خاطرم تیره ست و تدبیرم کژ و کارم تباه
با چنین سرمایه کی در پیشگاه آری مرا؟!