مشاعره مشاعره با حرف " خ "

[پایان]

خوش آن نبیذ غارچی با دوستان یکدله

گیتی به آرام اندرون، مجلس به بانگ و ولوله

 

[Tara Motlagh]

خیالِ کشتن من داشت وه! چه شد یارب؟
کدام سنگدل آن شوخ را پشیمان کرد؟

جراحتِ دل ما بر طبیب ظاهر نیست
که تیر غمزه‌ی او هرچه کرد پنهان کرد

 

[amir mohamad]

خواستم از رنجش دوری بگویم یادم آمد
عشق با آزار خویشاوندی دیرینه دارد

در هوای عاشقان پر می کشد با بی قراری
آن کبوتر چاهی زخمی که او در سی*ن*ه دارد

 

[پایان]

خم مکن در عرض حاجت تا توانی پشت دست

اینقدرها برنمی‌دارد گرانی پشت دست

شوکت ملک و ملک تا اوج اقبال فلک

جمله پامال است هرگه می‌فشانی پشت دست

 

[-پریزاد-]

خدا گر ز حکمت ببندد دری

ز رحمت گشاید در دیگــری

سعدی

 

[-پریزاد-]

خوار شد بر درت هلالی و گفت:

این نه خواریست، عزتست مرا

( هلالی جغتایی )​

 

[-پریزاد-]

خـدا مـرا به فـــراق تـــو مبتلا نکند

نصیب دشمن ما را نصیب ما نکند

ادیب نیشابوری​

 

[-پریزاد-]

خــــدا را بر آن بنــده بخشایش است

که خلق از وجودش در آسایش است

سعدی​

 

[-پریزاد-]

خرمی بر ما شایدکه به سالی زین پیش

رخت افکندیم از شهر سوی هامونا

( ملک الشعرای بهار)​

 

[-پریزاد-]

خدا گر ز حکمت ببندد دری

ز رحمت گشاید در دیگــری

سعدی​