جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.

مشاعره مشاعره با حرف " د"

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته مشاعره توسط mobina01 با نام مشاعره با حرف \" د\" ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 20,969 بازدید, 687 پاسخ و 10 بار واکنش داشته است
نام دسته مشاعره
نام موضوع مشاعره با حرف \" د\"
نویسنده موضوع mobina01
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط کیـانـا.T

~swampflower~

سطح
1
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر محروم شده
Jul
924
3,501
مدال‌ها
3
در خیالات خودم درزیر بارانی که نیست
می رسم باتو به خانه ، ازخیابانی که نیست
می نشینی روبه رویم خستگی در میکنی
چای میریزم برایت توی فنجانی که نیست
باز میخندی ومیپرسی که حالت بهتراست؟
باز میخندم که خیلی..گرچه میدانی که نیست......
......
......
 

Tara Motlagh

سطح
6
 
مخاطب رمان برتر
مخاطب رمان برتر
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده انجمن
Dec
7,765
46,793
مدال‌ها
7
دو قناری خسته بر سیم تلگراف
دوردست بی‌رویای مرا می‌نگرند،
درست مثل منند
تبعید ترانه‌ای ناخوانا
که زمزمه‌اش
سرآغاز رفتن به شیراز است!
 

نیما نصر

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
May
657
5,016
مدال‌ها
2
در ره پر خطر عشق بتان بیم سر است
بر حذر باش در این راه که سر در خطر است

پیش از آنروز که میرم جگرم را بشکاف
تا ببینی که چه خونها ز توام در جگر است
 

Tara Motlagh

سطح
6
 
مخاطب رمان برتر
مخاطب رمان برتر
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده انجمن
Dec
7,765
46,793
مدال‌ها
7
در من کسی پیوسته می‌گرید
این من که از گهواره با من بود
این من که با من
تا گور همراه است
دریدی‌ست چون خنجر
یا خنجری چون درد
همزاد خون در دل
 

نیما نصر

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
May
657
5,016
مدال‌ها
2
دفتر ماه پر از شعر سپید است
پر از تنهایی
ای پریزاد غزل
کی به غزل می آیی
شب من گم شده در
کوچه ی بی خوابی ها
خواب کن چشم مرا
ای نگه رویایی
باز هم وعده ی فردا دهی و میدانم نیست
افسانه ی امروز تو را فردایی
آن که در چشم تو رویای مرا زندان کرد
کاش میداد به دلتنگی من معنایی
بیش از این مهر جنون بر دل من داغ مکن
نیست اندازه ی مجنونی من صحرایی
 
بالا پایین