مشاعره مشاعره با حرف " د"

[amir mohamad]

در جهان افگندهٔ غوغای عشق
عالمی را کردهٔ شیدای عشق

آفتاب و ماه و اخترها روان
روز و شب سرگشتهٔ سودای عشق

 

[Tara Motlagh]

دل چون توان بریدن از او؟ مشکل است این
آهن که نیست جان من، آخر دل است این

من می‌شناسم این دل مجنون خویش را
پندش مگوی که بی‌حاصل است این

 

[Serenya]

در شبي پر ستاره و آرام دختري در عذاب مي ميرد
دختري در عذاب تنهايي غرق در التهاب مي ميرد

 

[amir mohamad]

داغ دل عاشقان می نپذیرد علاج
درد و غم جاودان می نپذیرد علاج

آتش دل را کجا بحر کفایت کند
سوز دل عاشقان می نپذیرد علاج

 

[پایان]

در گذر عمر اشتباه نکردم
عاشق رویت شدم گناه نکردم

هرکه مرا دید گفتم دل بتو بستم
دردل خود عشق را پناه نکردم

 

[Tara Motlagh]

دریاب مرا ای دوست، ای دست رهاننده
تا تخته برم بیرون از ورطه‌ی طوفان‌ها

 

[پایان]

در بادیهٔ عشق تو کردم سفری

تا بو که بیایم ز وصالت خبری

 

[Tara Motlagh]

دلم به گرد تو سیاره‌ای‌ست سرگردان
ببین که چون همه من نیز بر مدارِ تواَم

 

[پایان]

دلبری گر به یغما برد دلی
سروری بر دل نباشد گر تو که نازک دلی
سازها نازها دارد ولی
کو دلی که سازد با دلی
از فراقش نماند بر دلت هیچ عاشقی
چون تویی گه عاشقی گه فارغی

 

[Tara Motlagh]

در راه او نشستیم چندان که خاک گشتیم
زین بیشتر چه باشد صبرآزمایی ما