جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.

مشاعره مشاعره با حرف " د"

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته مشاعره توسط mobina01 با نام مشاعره با حرف \" د\" ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 20,516 بازدید, 687 پاسخ و 10 بار واکنش داشته است
نام دسته مشاعره
نام موضوع مشاعره با حرف \" د\"
نویسنده موضوع mobina01
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط کیـانـا.T

amir mohamad

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Sep
1,442
4,062
مدال‌ها
2
دارد خط پاکی به کف از ساده‌ دلی ها

دیوانه ما را چه غم از روز حساب است
در کار زمانه هر که بیکارتر است
از عاقبت کار خبردارتر است

از باده ی غفلت از غم دهر حزین
هشیارتر است هرکه سرشارتر است
 

amir mohamad

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Sep
1,442
4,062
مدال‌ها
2
در این پیاله ندانم چه ریخته ای
پیداست خوب به جان هم افتاده اند آتش و آب
در سکوتی عاشقانه مینویسم یک غزل
بیت مطلع میشود در وصف شیدا بودنش

در ادامه میکنم توصیف احساسم به او
درنهایت بیت اخر مدح زیبائی او
 

amir mohamad

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Sep
1,442
4,062
مدال‌ها
2
در کار گلاب و گل حکم ازلی این بود
کاین شاهد بازاری واین پرده نشین باشد

هر کو نکند فهمی زین کلک خیال انگیز
نقشش به حرام ار خود صورتگر چین باشد
 

Tara Motlagh

سطح
6
 
مخاطب رمان برتر
مخاطب رمان برتر
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده انجمن
Dec
7,765
46,781
مدال‌ها
7
در دل بی‌خبران جز غم عالم غم نیست
در غم عشق تو ما را خبر از عالم نیست

خاک آدم که سرشتند غرض عشق تو بود
هر که خاک ره عشق تو نشد آدم نیست
 
  • تایید
واکنش‌ها[ی پسندها]: ill_mah

ill_mah

سطح
1
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
کاربر ممتاز
Jul
1,014
8,151
مدال‌ها
3
در این محاکمه تفهیم اتهامم کن
سپس به بوسه‌ی کارآمدی تمامم کن

اگرچه تیغ زمانه نکرد آرامم،
تو با سیاست ابروی خویش رامم کن

به اشتیاق تو جمعیتی‌ست در دل من
بگیر تنگ در آغوش و قتل عامم کن

شهید نیستم اما تو کوچه‌ی خود را
به پاس این همه سرگشتگی به نامم کن

شراب کهنه چرا؟ خون تازه آوردم
اگر که باب دلت نیستم حرامم کن

لبم به جان نرسید و رسید جان به لبم
تو مرحمت کن و با بوسه‌ای تمامم کن
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Sep
242
1,331
مدال‌ها
3
دل من مثل دشت شالی است
همه جویبارهایش، از آب خالی است
 
بالا پایین