مشاعره مشاعره با حرف " د"

[الماس]

دعا کردم به یکی چون خودت دچار شوی
که بی قرار نباشد؛ که بی قرار شوی..

 

[الماس]

‹دل تنگم و دلتنگ نبودی که بدانی چه کشیدم؛
عاشق نشدی، لنگ نبودی که بدانی چه کشیدم!
کو قطره‌ی اشکی که به پای تو بریزم که بمانی؟
بی اسلحه در جنگ نبودی که بدانی چه کشیدم!
تو آن بت مغرور پیمبر شکنی داغ ندیدی،
دل بسته به یک سنگ نبودی که بدانی چه کشیدم..
تو تابلوی حاصل دستان هنرمند خدایی!!
نقاشی بی رنگ نبودی که بدانی چه کشیدم..
گشتم همه جا را پی چشمان پر از شوق تو اما؛
فرسنگ به فرسنگ نبودی که بدانی چه کشیدم..!›💔🥲

 

[کیـانـا.T]

در چنین شب های بی فریاد رس!

روز خوش در خواب باید دید و بس!...

 

[آراد]

دیگران را اگر از ما خبری نیست، چه باک!
نازنینا، تو چرا بی خبر از ما شده‌ای!؟

 

[کیـانـا.T]

در حالِ ...
دوست داشتن
تواَم ...!
مثل پيچك بى
ديوار ....

 

[کیـانـا.T]

در جهان نقش تماشا را
زِ دل شستم که دیدم

پرده ای در این
نگارستانِ غم دیدن ندارد

 

[کیـانـا.T]

دیگرانت عشق می‌خوانند
و من سلطان عشق

 

[amir mohamad]

دیگرانت عشق می‌خوانند
و من سلطان عشق

دوش اندک شکوه‌ای از یار می‌بایست کرد
و ز پی آن گریه‌ای بسیار می‌بایست کرد

حال خود گر عرض می‌کردم به این سوز و گداز
چارهٔ کار منش ناچار می‌بایست کرد

 

[mobina01]

دستی افشان تا
ز سر انگشتانت صد قطره چکد هر قطره
شود خورشیدی
باشد که به صد سوزن نور شب ما را بکند
روزن روزن

ما بی‌تاب و نیایش بی‌رنگ
از مهرت لبخندی کن
بنشان بر لب ما
باشد که سرودی خیزد در خور نیوشیدن تو


سهراب سپهری

 

[mobina01]

در این کشاکش رنگین،
کسی چه می داند
که سنگ عزلت من در کدام
نقطه‌ی فصل است.
هنوز جنگل ، ابعاد بی شمار خودش را
نمی شناسد.
هنوز برگ
سوار حرف اول باد است!
هنوز انسان چیزی به آب می گوید
و در ضمیر چمن جوی یک مجادله
جاری است،
و در مدار درخت
طنین بال کبوتر،
حضور مبهم رفتار آدمی زاد است

سهراب سپهری