جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.

مشاعره مشاعره با حرف " ر "

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته مشاعره توسط mobina01 با نام مشاعره با حرف \" ر \" ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 7,787 بازدید, 275 پاسخ و 8 بار واکنش داشته است
نام دسته مشاعره
نام موضوع مشاعره با حرف \" ر \"
نویسنده موضوع mobina01
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط amir mohamad

Tara Motlagh

سطح
6
 
مخاطب رمان برتر
مخاطب رمان برتر
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده انجمن
Dec
7,765
46,785
مدال‌ها
7
روا نبود دلی را چنین بیازاری
‏ڪه خالی از دڪَران بود و از تو آڪنده.
 

پایان

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
Sep
2,291
14,390
مدال‌ها
2
راز پاییز همیشه ناگفته میماند
چونکه لبهایت طاقت گفتن ندارند.
راز پاییز همیشه ناگفته میماند
چونکه پاییزیان همیشه زود میمیرند
 

Tara Motlagh

سطح
6
 
مخاطب رمان برتر
مخاطب رمان برتر
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده انجمن
Dec
7,765
46,785
مدال‌ها
7
راهی نمانده است
مگر راهی که مرا به من می‌رساند،
دست در دست خویش
هم‌چون گل سرخی
به گل بودن خود شادمان باش
 

amir mohamad

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Sep
1,442
4,062
مدال‌ها
2
روی تلخِ دایه نتواند مرا خاموش کرد
طفلِ بدخویم، شکر در شیر می باید مرا

چون هدف گردنکشی از خاکساری کرده‌ام
سی*ن*ه‌ای آمادهٔ صد تیر می‌باید مرا
 

پایان

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
Sep
2,291
14,390
مدال‌ها
2
روزم به عیادت شب آمد

جانم به زیارت لب آمد

از بس که شنید یاربم چرخ

از یارب من به یارب آمد
 

ill_mah

سطح
1
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
کاربر ممتاز
Jul
1,014
8,152
مدال‌ها
3
رشک می‌بردند شهری بر من و احوال من
کرد ضایع کار من این بخت بی اقبال من

طایری بودم من و غوغای بال افشانی ای
چشم زخمی آمد و بشکست بر هم بال من

بخت بد این رسم بد بنهاد و رنجاند از منت
ورنه ک.س هرگز نمی‌رنجیده از افعال من

گشته‌ام آواره سد منزل ز ملک عافیت
می‌دواند همچنان بخت بد از دنبال من

ساده رو وحشی که می‌خواهد به عرض او رسید
آنچه هرگز شرح نتوان کرد یعنی حال من
 

پایان

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
Sep
2,291
14,390
مدال‌ها
2
روی در دیوار کن وانگه خموش

زانکه آن دیوار دارد نیز گوش
 

ill_mah

سطح
1
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
کاربر ممتاز
Jul
1,014
8,152
مدال‌ها
3
رسید و آن خم ابرو بلند کرد و گذشت
تواضعی که به ابرو کنند، کرد و گذشت

نوازشم به جواب سلام اگر چه نداد
تبسمی ز لب نوشخند کرد و گذشت

به جذبهٔ نگهی کز پیش کشان می‌برد
چه صیدها که اسیر کمند کرد و گذشت

کرشمه‌ای که جنون آورد تعقل آن
بلای دانش سد هوشمند کرد و گذشت

یکی قبول نکرد از هزار تحفهٔ جان
بهانه غمزهٔ مشکل پسند کرد و گذشت

که بود این، که ز چشم بدش گزند مباد
که جان بر آتش شوقم سپند کرد و گذشت

رسید و باز به اندک ترحمی وحشی
زبان شکوه به کام تو بند کرد و گذشت
 

پایان

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
Sep
2,291
14,390
مدال‌ها
2
رودخانه ها

به یادم می آورند

که

انشعاب دریا

بر تن برهنه زمین

یعنی چه

آن وقت

اگر روزی

من هم جاری شدم

تمام انشعاب تو را به جان خریده ام
 
بالا پایین