مشاعره مشاعره با حرف "ز"

[پایان]

زمانه وار اگر می پسندیم کر و لال
به سنگفرش تو این خون تازه باد حلال

 

[ill_mah]

زلف را شانه مزن ،
شانه به رقص آمده است

من که هیچ…
آینه ی خانه به رقص آمده است

 

[mobina01]

زمانه افسر رندی ندارد جز به کسی
که سر افزاری عالم در کُله دانست
حافظ

 

[mobina01]

ز جور کوکب طالع سحرگهان چشم
چنان گریست که ناهین دید و مه دانست
حافظ

 

[Tara Motlagh]

ز نامردان علاج درد خود جستن، بدان مانَد
که خار از پا برون آرَد کسی با نیش عقرب‌‌ها

 

[پایان]

زیستم بس که به تدبیر خود از خامی‌ها

رفت نام و نسبم در سر خودکامی‌ها

 

[ℳ𝒶𝓈ℴ𝓊𝓂ℯℎ]

ز یزدان دان نه از ارکان که‌ کوته دیدگی باشد
که خطی کز خرد خیزد تو آن را از بنان بینی

 

[ℳ𝒶𝓈ℴ𝓊𝓂ℯℎ]

🌹

 

[Tara Motlagh]

زنجیرِ عقل بر پا، بارِ وجود بر پشت
ما چشم‌بستگانیم در سنگلاخِ هستی

 

[پایان]

زمین رها شده دورِ مدارِ بی‌دردی
و روزنامه پر از قصه‌های خواب‌آور

هنوز دفترِ خمیازه‌های من باز است
بخواب شعر! در این ماجرای خواب‌آور