مشاعره مشاعره با حرف " ط "

[بانوی شـــب]

طره ی شاهد دنیی همه بند است و فریب
عارفان بر سر این رشته نجویند نزاع

 

[بانوی شـــب]

طوطی دم دینار نشان است آن لب
غماز و دو روی از پی آن است آن لبخاقانی

 

[پایان]

طواف کعبه دل کن اگر دلی داری

دلست کعبه معنی تو گل چه پنداری

 

[amir mohamad]

طبع تو دم‌ساز نیست عاشق دل‌سوز را
خوی تو یاری‌گر است یار بدآموز را

دست‌خوش تو من‌ام دست جفا برگشای
بر دل من برگمار تیر جگردوز را

 

[پایان]

طبع دانا را خموشی به‌ که ‌گوهر در محیط
از حبابی بیش نبود گر دهد بیرون نفس

 

[amir mohamad]

طی شود این روزگاران هر که اید میرود
ای خوش ان یادی که با پاکی بماند یادگار

 

[پایان]

طالب لعل و گهر نیست وگرنه خورشید

همچنان در عملِ معدن و کان است که بود

 

[amir mohamad]

طریق عشق پرآشوب و فتنه است ای دل
بیفتد آن که در این راه با شتاب رود

گدایی در جانان به سلطنت مفروش
کسی ز سایهٔ این در به آفتاب رود

 

[پایان]

طلای اصل و بدل آنچنان یکی شده اند

که عشق جز به هوای هوس نمی ماند

 

[amir mohamad]

طبیبم گفت درمانی ندارد درد مهجوری
غلط می‌گفت خود را کشتم و درمان خود کردم

مگو وقتی دل صد پاره‌ای بودت کجا بردی
کجا بردم ز راه دیده در دامان خود کردم