- Sep
- 1,442
- 4,060
- مدالها
- 2
فرخنده شبی بود که آن دلبر سرخوشفراز و شیب بیابان عشق دام بلاست
کجاست شیردلی کز بلا نپرهیزد
آمد ز پی غارت دل، تیغ به دست
غارت زدهام دید و خجل گشت، دمی
با من ز پی رفع خجالت بنشست
*ثبت نام*
سلام مهمان عزیز
برای حمایت از نویسندگان محبوب خود و یا نشر آثارتان به خانواده رمان بوک بپیوندید:
کلیک برای: عضویت در انجمن رمان بوک