جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

مشاعره مشاعره با حرف " م "

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته مشاعره توسط mobina01 با نام مشاعره با حرف \" م \" ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 13,627 بازدید, 705 پاسخ و 13 بار واکنش داشته است
نام دسته مشاعره
نام موضوع مشاعره با حرف \" م \"
نویسنده موضوع mobina01
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط .AikA.

ill_mah

سطح
1
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
کاربر ممتاز
Jul
1,014
8,078
مدال‌ها
3
مَبین به موی پریشان و دستِ کوتاهم
هنوز با همه پَستی خلیفةُاللهم!

بقای عزتِ من باد همچنان که هنوز،
نه مبتلابِهِ شیخم نه بنده‌ی شاهم...

اگر بنای صلابت بُوَد همان کوهم
ور اقتضای لطافت، سبکتر از کاهم

وگر به راهِ بیابان رَوَم به ناچاری
به آنچه می‌کنم از هرطریق آگاهم

چو اختیار دهندم که "آبرو" یا "خلق"؟
اگر نریخته باشم خسیسِ خودخواهم!

به گاهِ مرگ چنان می‌کشم زِ سی*ن*ه‌ی تنگ،
که چوبِ نیزه کُنند از بلندیِ آهم!

به پا نمی‌روم این راه، با حسودِ حَرون،
بگو که برکَنَد از پیش و پس به رَه چاهم!
 

ill_mah

سطح
1
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
کاربر ممتاز
Jul
1,014
8,078
مدال‌ها
3
من نه آن رندم که ترک شاهد و ساغر کنم
محتسب داند که من این کارها کمتر کنم

من که عیب توبه کاران کرده باشم بارها
توبه از می وقت گل دیوانه باشم گر کنم

عشق دردانه‌ست و من غواص و دریا میکده
سر فروبردم در آن جا تا کجا سر برکنم

لاله ساغرگیر و نرگس مسـ*ـت و بر ما نام فسق
داوری دارم بسی یا رب که را داور کنم

بازکش یک دم عنان ای ترک شهرآشوب من
تا ز اشک و چهره راهت پرزر و گوهر کنم

من که از یاقوت و لعل اشک دارم گنج‌ها
کی نظر در فیض خورشید بلنداختر کنم

چون صبا مجموعه گل را به آب لطف شست
کجدلم خوان گر نظر بر صفحه دفتر کنم

عهد و پیمان فلک را نیست چندان اعتبار
عهد با پیمانه بندم شرط با ساغر کنم

من که دارم در گدایی گنج سلطانی به دست
کی طمع در گردش گردون دون پرور کنم

گر چه گردآلود فقرم شرم باد از همتم
گر به آب چشمه خورشید دامن تر کنم

عاشقان را گر در آتش می‌پسندد لطف دوست
تنگ چشمم گر نظر در چشمه کوثر کنم

دوش لعلش عشوه‌ای می‌داد حافظ را ولی
من نه آنم کز وی این افسانه‌ها باور کنم
 

ill_mah

سطح
1
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
کاربر ممتاز
Jul
1,014
8,078
مدال‌ها
3
ما را به تلاطم بکش ای بادِ موافق
تا کج نشود باز به ساحل سَرِ قایق

آرامشِ ما سوته دلان موج سواری است
دنبالِ خیالیم نه دنبال حقایق

از عقل نگویید که ما بنده ی عشقیم
احساس که باشد چه نیازی است به منطق؟!

سنجیده عمل کردن و معقول شدن را...
از غیر بخواهید نه از آدمِ عاشق

هر ک.س که گرفتار شود در تله ی عشق
هرگز نشود آدم معمولیِ سابق

پس یاد بگیرید که هر ساده دلی را..
با وعده ی بی جا نکشانید به هِق هِق

یا باد نباشید در اندیشه ی گلها...
یا خُرده نگیرید به اخلاق شقایق
 

ill_mah

سطح
1
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
کاربر ممتاز
Jul
1,014
8,078
مدال‌ها
3
موج اگر موج است، باید ترک آرامش کند
هرچه ساحل سنگدل‌تر بیشتر کوشش کند

ساقیا جام مرا پیش از طلب لبریز کن
شاه را عیب است گر درویش از او خواهش کند

این سخن بر تارک تاج سلیمان حک شده است
محترم‌تر می‌شود سلطان اگر بخشش کند

زینت ظاهر کجا، حسن خدادادی کجا
زشت‌رو زیبا نگردد هرچه آرایش کند

عشق رهوار است اما بر زمین هم می‌زند
رخش اهلی را، سوار نابلد سرکش کند

آن‌که در صلح است با خود، با جهان در جنگ نیست
کاش می‌آموخت انسان با خودش سازش کند

عشق زنجیر قوافی را ز دستم باز کرد
می‌برم فرمان دل را تا چه فرمایش کند
 

ill_mah

سطح
1
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
کاربر ممتاز
Jul
1,014
8,078
مدال‌ها
3
من راضی‌ام به این که خداحافظی کنیم
جامی دگر بچین که خداحافظی کنیم

ای کاش جای شیشه‌ی می می‌گذاشتی
خنجر در آستین که خداحافظی کنیم

من برق چشم‌های تو را دیده‌ام، تو نیز
اشک مرا ببین که خداحافظی کنیم

آغوش بستی و چمدان غرور را
نگذاشتی زمین که خداحافظی کنیم

دل کندم از کسی که دل از من بریده بود
صدبار پیش از اینکه خداحافظی کنیم
 

نیما نصر

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
May
654
4,972
مدال‌ها
2
من به همه چیز این دنیا دیر رسیدم
به حس لهجه "بامداد "و شور شکفتن عشق
در واژه واژه کلامش که چه زیبا می گفت

"من درد مشترکم "مرا فریاد کن.
 
بالا پایین