مشاعره مشاعره با حرف " م "

[ill_mah]

من و تو مثل درختان نیمه‌جان بودیم
کنار زندگی و مرگ توأمان بودیم

نه شوق داشتن آفتاب داشته‌ایم
نه فکر بارشی از سوی آسمان بودیم

اگرچه باد بهاری به سوی ما نوزید
همیشه خالی از اندیشه‌ی خزان بودیم

چقدر راز مگو حک شده‌ست بر تن‌مان
چقدر دفتر امضای عاشقان بودیم

به شاخه‌شاخه‌ی هم با سکوت تن دادیم
برای هم همه‌ی عمر باغبان بودیم

 

[بانوی شـــب]

مژده ای دل که مسیحا نفسی می‌آید
که ز انفاس خوشش بوی کسی می‌آید

از غم هجر مکن ناله و فریاد که دوش
زده‌ام فالی و فریادرسی می‌آید

 

[ill_mah]

می‌بخشمت...
آنچنان که یادم برود نام و نشانت...!

 

[ill_mah]

موجيم و وصل ما ، از خود بريدن است

ساحل بهانه اي است ، رفتن رسيدن است

 

[بانوی شـــب]

ماهرویا! روی خوب از من متاب
بی خطا کشتن چه می‌بینی صواب

 

[ill_mah]

موی "از صَد دولت آزادِ" تو بانو سالهاست
فِتنه ها در دامن قشر مُقَیَد ریخته

 

[amir mohamad]

ما ملامت را به جان جوییم در بازار عشق
کنج خلوت پارسایان سلامت جوی را

بوستان را هیچ دیگر در نمی‌باید به حسن
بلکه سروی چون تو می‌باید کنار جوی را

 

[ill_mah]

من نوحِ روزگارم! از گریه غرقِ طوفان

کو همدمی که گویم، دردِ هزار ساله؟

 

[ill_mah]

من غزل می بافتم هر روز با موهای او

از حسودی دید شاعر میشوم کوتاه کرد...

 

[پایان]

ما بی تو خسته ایم
تو بی ما چگونه ای