جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

مشاعره مشاعره با حرف " م "

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته مشاعره توسط mobina01 با نام مشاعره با حرف \" م \" ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 13,768 بازدید, 705 پاسخ و 13 بار واکنش داشته است
نام دسته مشاعره
نام موضوع مشاعره با حرف \" م \"
نویسنده موضوع mobina01
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط .AikA.

ill_mah

سطح
1
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
کاربر ممتاز
Jul
1,014
8,078
مدال‌ها
3
مثلِ یک چهره‌ی غمگین وسطِ جمعی شاد
یا که یک خانه‌ی ویران تهِ شهری آباد

بی تو ناجورترین وصله ی دنیا هستم
آدمی خسته که از چشمِ خودش هم افتاد

به چه تشبیه کنم این همه تنهایی را
فکر کن؛ دستِ کسی یخ بِزَند در مرداد

خوابِ آشفته ببینی نتوانی بِپَری
زندگی بعدِ تو یعنی خفگی با فریاد

فرض کن صید شوی؛ بال و پَرَت را بِبُرند
بعد در گوش تو آهسته بگویند؛ آزاد

درد دارد نتوانی بِبَری از خاطر
چشم‌هایی که تو را برده زمانی از یاد

خسته ام خسته از این "سخت" دوام آوردن
مثلِ جان کندن یک شعله‌ی کوچک در باد

لبه‌ی پنجره و ترسِ پریدن ، ای کاش
یک نفر روحِ پریشانِ مرا هُل می‌داد
 

پایان

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
Sep
2,291
14,388
مدال‌ها
2
من همانم که شبی عشق به تاراجش برد
همچو حلاج به خاکستر تشویش نشست

در سرش سوره تکویر مجسم می شد
قبل هر زلزله ای در خودش آرام شکست
 

ill_mah

سطح
1
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
کاربر ممتاز
Jul
1,014
8,078
مدال‌ها
3
....می کند آخـر مـرا رسـوا، غـمِ پنهـانی ام
ظاهـری شـادم ، نقـابی بـر رُخِ بارانی‌ ام

روزگاری عـاشقی راسِخ قـدم بـودم ، ولی
لـرزه‌ هـای عشقِ تـو شد باعثِ ویرانی ام

حرف هـایم در گلـو دیگر امـانـم را بُـرید
یک نفس مهلت بده، بعداً بکن قربانی‌ ام

عاشقت بودم و چشمانت چه حاشا میکند
ای زلیخا زل بـزن... من یوسفِ زندانی‌ ام

عـاقبت مانندِ من، سر در گریبـان میشوی
تـا ابـد یـادت بمـاند، مصرعِ پـایـانی ام

امشبی بـا مـن بمان، در جشنِ شام آخرم
با شرابِ خون و نان، پایان بده مهمانی‌ ام
 

ill_mah

سطح
1
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
کاربر ممتاز
Jul
1,014
8,078
مدال‌ها
3
من گمشده‌ام دوباره پیدایم کن
شوریده و بی‌قرار و شیدایم کن

من بی‌تو در این کویر، جان خواهم داد
یک بار دگر راهی دریایم کن
 

پایان

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
Sep
2,291
14,388
مدال‌ها
2
ما را کبوترانه وفادار کرده است
آزاد کرده است و گرفتار کرده است

بامت بلند باد که دلتنگی‌ات مرا
از هرچه هست غیر تو بیزار کرده است
 
بالا پایین