جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

مشاعره مشاعره با حرف " م "

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته مشاعره توسط mobina01 با نام مشاعره با حرف \" م \" ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 13,835 بازدید, 705 پاسخ و 13 بار واکنش داشته است
نام دسته مشاعره
نام موضوع مشاعره با حرف \" م \"
نویسنده موضوع mobina01
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط .AikA.

Tara Motlagh

سطح
6
 
مدیر تالار نقد
پرسنل مدیریت
مدیر تالار نقد
منتقد کتاب انجمن
مخاطب رمان برتر
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده انجمن
عضو تیم تعیین سطح کتاب
Dec
7,741
45,637
مدال‌ها
7
مرا ندیده بگیرید و بگذرید از من
که جز ملال نصیبی نمی‌برید از من

زمین سوخته‌ام، نا‌امید و بی‌برکت
که جز مراتعِ نفرت نمی‌چرید از من

عجب که راهِ نفس بسته‌اید بر من و باز
در انتظار نفس‌های دیگرید از من

خزان به قیمت جان جار می‌زنید اما
بهار را به پشیزی نمی‌خرید از من

شما هرآینه، آیینه‌اید و من همه آه!
عجیب نیست کز این‌سان مکدّرید از من!

نه در تبرّی من نیز بیمِ رسوایی است؟
به لب مباد که نامی بیاورید از من!
 

نیما نصر

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
May
654
4,972
مدال‌ها
2
مشتاق توام با همه جوری و جفایی
محبوب منی با همه جرمی و خطایی

من خود به چه ارزم که تمنای تو ورزم
در حضرت سلطان که برد نام گدایی

صاحب نظران لاف محبت نپسندند
وان گه سپر انداختن از تیر بلایی

باید که سری در نظرش هیچ نیرزد
آن ک.س که نهد در طلب وصل تو پایی

بیداد تو عدلست و جفای تو کرامت
دشنام تو خوشتر که ز بیگانه دعایی

جز عهد و وفای تو که محلول نگردد
هر عهد که بستم هوسی بود و هوایی

گر دست دهد دولت آنم که سر خویش
در پای سمند تو کنم نعل بهایی

شاید که به خون بر سر خاکم بنویسند
این بود که با دوست به سر برد وفایی

خون در دل آزرده نهان چند بماند
شک نیست که سر برکند این درد به جایی

شرط کرم آنست که با درد بمیری
سعدی و نخواهی ز در خلق دوایی
 

Tara Motlagh

سطح
6
 
مدیر تالار نقد
پرسنل مدیریت
مدیر تالار نقد
منتقد کتاب انجمن
مخاطب رمان برتر
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده انجمن
عضو تیم تعیین سطح کتاب
Dec
7,741
45,637
مدال‌ها
7
ما حسرت دلتنگی و تنهایی عشقیم
یعقوب پسر دید، زلیخا که جوان شد

جان را به تمنّای لبش بردم و نگرفت
گفتم بستان بوسه بده، گفت گران شد
 

ill_mah

سطح
1
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
کاربر ممتاز
Jul
1,014
8,078
مدال‌ها
3
من از وقتی حواسم پیشِ چشمان تو جامانده
تمام شعرهایم ناقص و بی‌انتها مانده

دهان مردمان بستن از آنجا کار دشواریست
که بعد از دیدن چشمت دهان خلق وامانده

حکایت‌کرده از قلب من و تو حالت ابروت
که از یک‌سو به‌هم پیوسته از یک‌سو جدامانده

تو اینجا نیستی هی انجمن‌ها شعر میخواهند
بیا حالا که دست شاعر تو در حنامانده

از آن‌لحظه که چاوش‌ها خبر دادند می‌آیی
به راهت صف کشیدند عاشقان در بلامانده

میایی و به هر گامت، یکی از ذوق میمیرد
کمی آهسته تر رد شو، یکی انگار جامانده

به آن چشمان شیطانی، گرفتی چند قربانی؟
که پیکر روی پیکر روی پیکر در منامانده

لبت تر بود و من روزه، اذان دادند آن لحظه
مرا افطار واجب بود، حکمش با خدا مانده!
 

نیما نصر

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
May
654
4,972
مدال‌ها
2
من چون تو به دلبری ندیدم
گلبرگ چنین طری ندیدم

مانند تو آدمی در آفاق
ممکن نبود پری ندیدم

وین بوالعجبی و چشم بندی
در صنعت سامری ندیدم

با روی تو ماه آسمان را
امکان برابری ندیدم

لعلی چو لب شکرفشانت
در کلبه جوهری ندیدم

چون در دو رسته دهانت
نظم سخن دری ندیدم

مه را که خرد که من به کرات
مه دیدم و مشتری ندیدم

وین پرده راز پارسایان
چندان که تو می‌دری ندیدم

دیدم همه دلبران آفاق
چون تو به دلاوری ندیدم

جوری که تو می‌کنی در اسلام
در ملت کافری ندیدم

سعدی غم عشق خوبرویان
چندان که تو می‌خوری ندیدم

دیدم همه صوفیان آفاق
مثل تو قلندری ندیدم
 
بالا پایین