جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.

مشاعره مشاعره با حرف " ن"

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته مشاعره توسط ! ~ ARYA TOSI ~ ! با نام مشاعره با حرف \" ن\" ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 13,217 بازدید, 519 پاسخ و 4 بار واکنش داشته است
نام دسته مشاعره
نام موضوع مشاعره با حرف \" ن\"
نویسنده موضوع ! ~ ARYA TOSI ~ !
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط SOLEMN

نیما نصر

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
May
657
5,016
مدال‌ها
2
نکند باده شب، سوختگان را سیراب
تشنه در خواب شود تشنه تر از خوردن آب

پیش از آن دم که کند خون شفق را شب مشک
همچو خورشید برافروز رخ از باده ناب
 

Tara Motlagh

سطح
6
 
مخاطب رمان برتر
مخاطب رمان برتر
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده انجمن
Dec
7,765
46,793
مدال‌ها
7
نفسم می‌گیرد
که هوا هم اینجا زندانی‌ست!
هر چه با من اینجاست
رنگ رخ باخته است
اندر این گوشه خاموش فراموش شده
کز دم سردش هر شمعی خاموش شده
یاد رنگینی
در خاطر من
گریه می‌انگیزد.
 

ill_mah

سطح
1
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
کاربر ممتاز
Jul
1,014
8,152
مدال‌ها
3
نشسته‌ای لب بامی و پَر نمی‌گیری
سراغی از من آسیمه‌سر نمی‌گیری

چقدر روز و شبم بگذرد به بی‌خبری
چه کرده‌ام که تو از من خبر نمی‌گیری

پی سرابِ تو از پا درآمدم، ای عشق
تو دست تشنه‌لبان را مگر نمی‌گیری

درخت پیرم و باید به خاک تن بدهم
چرا به دست جوانت تبر نمی‌گیری

به فرض اینکه بخواهی به آتشم بکشی
جرقه‌ای و از این بیشتر نمی‌گیری
 

ill_mah

سطح
1
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
کاربر ممتاز
Jul
1,014
8,152
مدال‌ها
3
نه از رویایِ لبخندت خیالِ بهتری باشد
نه از شوقِ تو دیدن حس و حالِ بهتری باشد

برای وصفِ موهایت اگرچه "رود" هم خوب است
تصور می‌کنم "جنگل" مثالِ بهتری باشد

بلورین ماهِ نو مانده به حسرت، خیره بر رویت
که یک شب از دو ابرویت هِلالِ بهتری باشد

چنانی شعله ور از بوسه ات هستم که می‌دانم
بعید است از لبانِ تو زغالِ بهتری باشد

چنین که دوستت دارم به جایِ "عاشقی آیا؟"
"مگر دیوانه ای؟" شاید سوالِ بهتری باشد

بیا این بار جایِ حافظ از سعدی بخوان شعری
که شاید ارمغانِ عشق، فالِ بهتری باشد

دلِ این کوزه شد از آبشارت آب و مو برداشت
بگو با کوزه گر فکرِ سفالِ بهتری باشد

به خطِ سرمه بر آیینه یِ نازت غزل بنویس
که ممکن نیست از چشمت غزالِ بهتری باشد
 

ill_mah

سطح
1
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
کاربر ممتاز
Jul
1,014
8,152
مدال‌ها
3
نسبت شاعری به من دادی
کاش دشنام می‌فرستادی!

«عاشقم»، عاشقی که در غم عشق
لذتی یافت بهتر از شادی

منِ تنها اسیر تنگم و تو
ماهی آب‌های آزادی... ‌

از پریزادگان و سنگدلان
دل ربودی و آدمیزادی

گرچه یادی نمی‌کنی از من
رفتی و تا همیشه در یادی

سایه‌ات را خدا نگه دارد
ای غم ای نعمت خدادادی!
 

amir mohamad

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Sep
1,442
4,062
مدال‌ها
2
نمی دانم چه نفرینی گریبانگیر مجنون است
که وحشی می کند چشمانش آهوهای صحرا را


چه خواهد کرد با ما عشق پرسیدیم و خندیدی
فقط با پاسخت پیچیده تر کردی معما را
 

نیما نصر

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
May
657
5,016
مدال‌ها
2
نگارم در کنار و ساغر می بر لب است امشب
شبی کامد مساعد کوکب من امشب است امشب

زلال وصل در کام من و از آتش غیرت
دل و جان غیر را تا صبح در تاب و تب است امشب

بود در هاله آغوش من آن مه نمی‌دانم
نصیبم این سعادت از کدامین کوکب است امشب

ز هجران بود دیشب تلخ و شیرین‌تر ز جان شهدی
به جامم از لب شیرین آن شیرین‌لب است امشب

بسم زین باغ تا روز جزا در کامم این لذت
کز آب سیب زنخدان و ترنج غبغب است امشب

چنان آسوده جانم از غم هجران که پنداری
نه جان دوش جان دیگرم در قالب است امشب

نوای عیش مشتاق از وصال او به لب دارم
نه کارم آه و زاری تا سحر چون هرشب است امشب
 

ill_mah

سطح
1
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
کاربر ممتاز
Jul
1,014
8,152
مدال‌ها
3
نگاهی نامسلمان ناگهان انداختی رفتی
ندیدی سوختم... آتش به جان انداختی رفتی

به شك افتاده بین پنج و شش ركعت شمار ما
تو باز اهل یقین را در گمان انداختی رفتی

نماندی تا ببینی شهر را در خون و خاكستر
عصایت را میان ساحران انداختی رفتی!

شبیه چای خود را پیشكش كردم، تو با سردی
مرا در انتظارت از دهان انداختی رفتی

اگر خیری رساندی بی گمان نشناختی، گویا
گلی بر سنگ قبری بی نشان انداختی رفتی

برایت ارزش كشتن ندارم، دیده ام هرجا
كه رویارو شدم با تو، كمان انداختی رفتی
 
بالا پایین