- Dec
- 7,765
- 46,793
- مدالها
- 7
پشت "نبودن" هایت
قایم میشوم
من از
بی تو بودن
میترسم..
قایم میشوم
من از
بی تو بودن
میترسم..
با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشتهباشید.
اکنون ثبتنام کنید!پیوند جان جدا شدنی نیست ماه منپس از ویرانه ی آه تو دودم سر بر آورده
هزاران گردباد آرزو پیچانده آهم را
پلاس تن به بر، از دست غم قبا کردمپروانه هایی که از اینجا پر کشیدند
از بستر اسایش خود سر کشیدند
از دامن گل های داوودی گذشتند
یک جام پر از ساغر اخر کشیدند
پر تشنه است حرص فضولیکمین ماپیش از اینت بیش از این اندیشه عشاق بود
مهرورزی تو با ما شهره آفاق بود
پريشان كن سر زلف سياهت شانه اش با منپیرانه سر همای سعادت به من رسید
وقت زوال سایه دولت به من رسید
فردی نمانده بود ز مجموعه حواس
در فرصتی که نوبت عشرت به من رسید
پیمانه ام ز رعشه پیری به خاک ریخت
بعد از هزار دور که نوبت به من رسید
ما که پول نداشتیم دماغمان را عمل کنیم و گونه بکاریم، ما که خط لب نداشتیم و مژه مصنوعی نداشتیم، ما که موی بلوند و قد بلند نداشتیم، ما که چشمهایمان رنگی نبود؛ رفتیم و کتاب خواندیم! و با هر کتابی که خواندیم، دیدیم که زیباتر شدیم، آنقدر که هربار که رفتیم در آینه نگاه کردیم، گفتیم: خوب شد خدا ما را آفرید وگرنه جهان چیزی از زیبایی کم داشت. میدانی آن جراح که هرروز ما را زیباتر میکند، اسمش چیست؟ اسمش "کتاب" است! چاقویش درد ندارد، امّا همهاش درمان است. هزینهاش هرقدر هم که باشد به این زیبایی میارزد. من نشانی مطب این پزشک را به همه ی شما می دهم: رمان بوک! بی وقت قبلی داخل شوید! این طبیب مشفق، اینجا نشسته است، منتظر شماست!
*ثبت نام*
سلام مهمان عزیز
برای حمایت از نویسندگان محبوب خود و یا نشر آثارتان به خانواده رمان بوک بپیوندید:
کلیک برای: عضویت در انجمن رمان بوک