جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.

مشاعره مشاعره با "ک"

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته مشاعره توسط Tara Motlagh با نام مشاعره با \"ک\" ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 3,932 بازدید, 153 پاسخ و 8 بار واکنش داشته است
نام دسته مشاعره
نام موضوع مشاعره با \"ک\"
نویسنده موضوع Tara Motlagh
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط amir mohamad

پایان

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
Sep
2,291
14,390
مدال‌ها
2
کشتی نوح را که ز طوفان امان ماست

بنما که زیر لنگرم از بیم و از امید

آن زر سرخ و نقد طرب را بده که من

رخسارزرد چون زرم از بیم و از امید
 

amir mohamad

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Sep
1,442
4,062
مدال‌ها
2
کو ذوق نگاهی‌که به هنگام تماشا
چون دیده‌گریبان درم از نام تماشا

چشمم به تمنای توگرداند نگاهی
گل‌کرد به صد رنگ خط جام تماشا
 

ill_mah

سطح
1
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
کاربر ممتاز
Jul
1,014
8,152
مدال‌ها
3
کشتی دریائیی دیدم دلم آمد به یاد
حال دور افتادگان ساحلم آمد به یاد

برق را دست و گریبان گیاهی یافتم
گرمخونیهای تیغ قاتلم آمد به یاد

گوهری افتاده دیدم در میان خاک راه
حال جان در ورطه آب و گلم آمد به یاد

از نشاط بی ثبات غافلان روزگار
شوخی پرواز مرغ بسملم آمد به یاد

سرنگون دیدم در آن چاه زنخدان زلف را
قصه هاروت و چاه بابلم آمد به یاد

سربهم آورده دیدم برگهای غنچه را
اجتماع دوستان یکدلم آمد به یاد

نیست صائب کمتر از منزل حضور راه عشق
کافرم در راه اگر از منزلم آمد به یاد
 

ill_mah

سطح
1
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
کاربر ممتاز
Jul
1,014
8,152
مدال‌ها
3
کبوتری، سحر اندر هوای پروازی
به‌بام لانه بیاراست پر، ولی نپرید

رسید بر پرش از دور، ناوکی جانسوز
مبرهن است کازان طعنه بر دلش چه رسید

شکسته شد پر و بالی، نزار گشت تنی
گسست رشتهٔ امیدی و رگی بدرید

گذشت بر در آن لانه، شامگه زاغی
طبیب گشت، چه رنجوری کبوتر دید

برفت خار و خس آورد و سایبانی ساخت
برای راحت بیمار خویش، بس کوشید

هزار گونه ستم دید، تا بروزن و بام
ز برگهای درختان سبز پرده کشید

ز جویبار، بمنقار خویش آب ربود
بباغ، کرد ره و میوه‌ای ز شاخه چید

گهی پدر شد و گه مادر و گهی دربان
طعام داد و نوازش نمود و ناله شنید

ببرد آنهمه بار جفا که تا روزی
ز درد و خستگی و رنج، دردمند رهید

به‌زاغ گفت: چه نسبت سپید را به‌سیاه
ترا بیاری بیگانگان، چه ک.س طلبید

بگفت: نیت ما اتفاق و یکرنگی است
تفاوتی نکند خدمت سیاه و سفید

ترا چو من، بدل خرد، مهر و پیوندیست
مرا بسان تو، در تن رگ و پی است و ورید

صفای صحبت و آئین یکدلی باید
چه بیم، گر که قدیم است عهد، یا که جدید

ز نزد سوختگان، بی‌خبر نباید رفت
زمان کار نباید به کنج خانه خزید

غرض، گشودن قفل سعادتست بجهد
چه فرق، گر زر سرخ و گر آهن است کلید
 

ill_mah

سطح
1
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
کاربر ممتاز
Jul
1,014
8,152
مدال‌ها
3
کبریای توبه را بشکن! پشیمانی بس است
از جواهرخانه ی خالی نگهبانی بس است

ترس جای عشق جولان داد و شک جای یقین
آبروداری کن ای زاهد! مسلمانی بس است

خلق دل سنگ اند و من آیینه با خود می برم
بشکنیدم دوستان! دشنام پنهانی بس است

یوسف از تعبیرخواب مصریان دلسردشد
هفتصد سال است می بارد! فراوانی بس است

نسل پشتِ نسل تنها امتحان پس می دهیم
دیگر انسانی نخواهد بود قربانی بس است

بر سر خوان تو تنها کفر نعمت می کنیم!
سفره ات را جمع کن ای عشق! مهمانی بس است!
 

amir mohamad

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Sep
1,442
4,062
مدال‌ها
2
کنم اندیشهٔ دنیا شود عقبا فراموشم
کنم اندیشه عقبا شود دنیا فراموشم

بیا اندیشه باقی کنم کان جای اندیشه است
ز فانی بر کنم دل تا شود یکجا فراموشم
 
بالا پایین