جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.

مشاعره مشاعره حرف "ش"

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته مشاعره توسط Tara Motlagh با نام مشاعره حرف \"ش\" ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 11,404 بازدید, 446 پاسخ و 8 بار واکنش داشته است
نام دسته مشاعره
نام موضوع مشاعره حرف \"ش\"
نویسنده موضوع Tara Motlagh
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط amir mohamad
موضوع نویسنده

Tara Motlagh

سطح
6
 
مخاطب رمان برتر
مخاطب رمان برتر
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده انجمن
Dec
7,765
46,793
مدال‌ها
7
شادمانیم که در سنگدلی چون دیوار
باز هم پنجره‌ای در دل سیمانی ماست
 

ill_mah

سطح
1
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
کاربر ممتاز
Jul
1,014
8,152
مدال‌ها
3
شب به چشمان سیاهت غبطه دارد ناز من
وا مکن چشمت که تا افشا نگردد راز من

تیر مژگانت نمی دانی که با قلبم چه کرد
آن کمان ابروی تو هر دم کند با من نبرد

خال مه رویت زند آتش به جان و هستی ام
آمدی گشتی دلیل عشق و این سرمستی ام

سرخوشم زان لحظه ای را شانه بر مویت زنم
هر دم آهنگی ز دل با تار گیسویت زنم

رخنه کردی در دل و در دین و جان و پیکرم
دوست دارم دم به دم آن روی ماهت بنگرم

دست دنیا بوسم و خاکم به پای سرنوشت
مرحبا بر آنکه تقدیرم به پای تو نوشت........؟
 

نیما نصر

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
May
657
5,016
مدال‌ها
2
شوق اگر قافله سالار شود قافله را
راه خوابیده پر و بال شود راحله را

دعوی پوچ دلیل است به نقصان کمال
رهزنی نیست به غیر از جرس این قافله را

خار اگر رحم به این بسته زبانان نکند
کیست دیگر که گشاید گره آبله را؟

گشت آرامش دل باعث آسایش زلف
که سکون سرمه آواز بود سلسله را
 

ill_mah

سطح
1
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
کاربر ممتاز
Jul
1,014
8,152
مدال‌ها
3
شب ها گذشت و روی تو شد ماه و ماه تر
چشم تو دلبخواه و لبت دلبخواه تر ...

با لشکر دلم به مصاف تو آمدم
لشکر شکست خورد و شدم بی سپاه تر

حوا ! اگر چه چیدن سیب اشتباه بود
توبه از این گناه ولی اشتباه تر!

قانون عشق، عصمت یوسف نمی شناخت
سنگین ترست جرمِ دلِ بی گناه تر

محراب ابروان تو هر قدر" با خدا "ست
میخانه ی نگات ولی، " لا اله" تر ...

دیگر امید نیست به دل کندنت ؛که شد
چشمت سیاه دل تر و روزم سیاه تر

جانم گرفت و گفت :"چطورست حالتان؟"
_"شکر خدا ... به لطف توام روبراه تر ..."

سیگار روشنم به لبت ،با دو انتخاب
با تو تباه گردم و بی تو تباه تر ...
 

نیما نصر

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
May
657
5,016
مدال‌ها
2
شنیده ام سخنی خوش که گفت باده فروش
ز دست دوست می ار چه به ماه روزه بنوش

می حرام شود ازکف نگار حلال
چنانکه نیش گر از او بود به است از نوش

دهد به خلوت خود یار اگر تو را راه ی
ببایدت که شوی کور وکر ز دیده وگوش

گرت چو دف بنوازد بکش خروش از دل
وگر تو را ننوازد صبور باش وخموش

مگر نه پوست کشیدند روی هرمغزی
تو هم بدآنچه ببینی بنه بر او سرپوش

چه باده بود که ساقی بریخت اندرجام
که برد از دل ما تاب واز سر ما هوش

ز سر عشق سخن گوید اربلند اقبال
نشسته بر سر آتش از آن برآرد جوش
 

ill_mah

سطح
1
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
کاربر ممتاز
Jul
1,014
8,152
مدال‌ها
3
شانه‌ات را دیر آوردی سرم را باد برد
خشت‌خشت و آجرآجر پیکرم را باد برد

من بلوطی پیر بودم پای یک کوه بلند
نیمم آتش سوخت، نیم دیگرم را باد برد

از غزل‌هایم فقط خاکستری مانده به‌جا
بیت‌های روشن و شعله‌ورم را باد برد

با همین نیمه، همین معمولی ساده بساز
دیر کردی نیمه عاشق‌ترم را باد برد

بال کوبیدم قفس را بشکنم عمرم گذشت
وا نشد بدتر از آن بال و پرم را باد برد
 
بالا پایین