- Jul
- 1,014
- 8,152
- مدالها
- 3
شب در طلسم پنجره وا مانده بود و من
بغضی میان حنجره جا مانده بود و من
با آن همه غریو و غرور پلنگیام
یک ذره انعکاس صدا مانده بود و من
بر خانهای که آینه حسی سهگانه داشت
ابلیس مانده بود و خدا مانده بود و من
هم آب توبه بود در آن خانه هم شراب
اخلاص در کنار ریا مانده بود و من
ابلیس با خدا به تفاهم نمیرسید
تردیدها و دغدغهها مانده بود و من
تا شیشهی مشبک پرهیز بشکند
سنگی در آستین خطا مانده بود و من
میرفت دل به سمت وسوسه اما هنوز هم
یک پرده از حریر حیا مانده بود و من
فردا که آن برهنه معصوم رفته بود
ابلیس با هزار چرا مانده بود و من
بغضی میان حنجره جا مانده بود و من
با آن همه غریو و غرور پلنگیام
یک ذره انعکاس صدا مانده بود و من
بر خانهای که آینه حسی سهگانه داشت
ابلیس مانده بود و خدا مانده بود و من
هم آب توبه بود در آن خانه هم شراب
اخلاص در کنار ریا مانده بود و من
ابلیس با خدا به تفاهم نمیرسید
تردیدها و دغدغهها مانده بود و من
تا شیشهی مشبک پرهیز بشکند
سنگی در آستین خطا مانده بود و من
میرفت دل به سمت وسوسه اما هنوز هم
یک پرده از حریر حیا مانده بود و من
فردا که آن برهنه معصوم رفته بود
ابلیس با هزار چرا مانده بود و من