- Jan
- 39
- 472
- مدالها
- 2
خب پس چی بزارم بنظرتون؟پرتو ظلمت کلیشهاس..
با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشتهباشید.
اکنون ثبتنام کنید!خب پس چی بزارم بنظرتون؟پرتو ظلمت کلیشهاس..
سلام. یکم تو اینترنت سرچ کردم با معنی همون پرتوی ظلمتخب پس چی بزارم بنظرتون؟
اگه دستگاهی که میسازه نقش موثری در داستان داره فکر می کنم اگه کمی بیشتر درموردش اطلاعات بدی بتونیم نظرات بهتری بدیم.عنوان فعلی اثر: پرتوی ظلمت
• ژانر اثر:علمی-تخیلی-عاشقانه
• خلاصه اثر:
سهراب، مدیر عامل یک شرکت دانش بنیان، در تلاش است تا دستگاهی پیشرفته به نام "PECT" را با همکاری تیمش بسازد. اما در مسیر پیشرفت، دستاندازیهای رقبای فاسد باعث افزایش فشار روانی بر او میشود. او به طور ناخواسته درگیر یک قتل مرموز میشود، زمانی که مدیر عامل یکی از شرکتهای رقیب به طرز مشکوکی به قتل میرسد و انگشت اتهام به سمت سهراب نشانهگیری میشود.
•واژگان مدنظر شما:
نور در دل روشنایی ، پرتو،ظلمت،تاریکی،امید
مرسی❤سلام. یکم تو اینترنت سرچ کردم با معنی همون پرتوی ظلمت
به نظرم اثر مغشوش بد نباشه یا فروغ نابسامان
بله، دستگاه PECT یا "پکت" (Positron Emission Computed Tomography) یک نوع تصویر برداری پزشکی است که برای تشخیص و ارزیابی بیماریها به کار میرود. این دستگاه به طور خاص برای بررسی عملکرد متابولیک بافتها و ارگانها استفاده میشود.اگه دستگاهی که میسازه نقش موثری در داستان داره فکر می کنم اگه کمی بیشتر درموردش اطلاعات بدی بتونیم نظرات بهتری بدیم.
سلام امیدوارم با نظرم بتونم بهت کمک کرده باشم.نام فعلی اثر: محکوم به عاشقی
ژانر: عاشقانه، اجتماعی.
خلاصه اثر: داستان درباره دختریه که بخاطر اینکه سربار زندگی عمو و زن عموش که بزرگش کردن نباشه با یه پسر خوشچهره و نسبتاً پولدار ازدواج میکنه...فارغ از اینکه پسر و خانوادهاش عقاید عجیبی دارن.
اون مرد شکاک و بددله که عاشق پسر داشتنه اما اون زن سه تا دختر بدنیا میاره و همین باعث میشه که خانواده پسر اون رو به ازدواج دوباره ترغیب کنن.
و حالا پس از گذشت چند سال اون زن و شوهر رابطشون سرد و یخی شده و از هم فاصله گرفتن.
اگه داستان رمانت رو بدونم بیشتر میتونم بهت کمک کنم.سلام یه عنوان خوب میخوام جایگزین «آوای سکوت»
مرسیاگه داستان رمانت رو بدونم بیشتر میتونم بهت کمک کنم.
۱. پژواک پنهان
۲. خلسه خاموش
۳. زمزمه نیافتا
۴. خاموشی مقدس
۵. نجوای سنگ
۶. صدای بیلب
۷. مکث مطلق
۸. لبخند بیصدا
۹. سکوتم را بشنو
۱۰. شعر بیقافیه
ما که پول نداشتیم دماغامان را عمل کنیم و گونه بکاریم، ما که خط لب نداشتیم و مژه مصنوعی نداشتیم، ما که موی بلوند و قد بلند نداشتیم، ما که چشمهایمان رنگی نبود؛ رفتیم و کتاب خواندیم! و با هر کتابی که خواندیم، دیدیم که زیباتر شدیم، آنقدر که هربار که رفتیم در آینه نگاه کردیم، گفتیم: خوب شد خدا ما را آفرید وگرنه جهان چیزی از زیبایی کم داشت. میدانی آن جراح که هرروز ما را زیباتر میکند، اسمش چیست؟ اسمش "کتاب" است! چاقویش درد ندارد، امّا همهاش درمان است. هزینهاش هرقدر هم که باشد به این زیبایی میارزد. من نشانی مطب این پزشک را به همه ی شما می دهم: رمان بوک! بی وقت قبلی داخل شوید! این طبیب مشفق، اینجا نشسته است، منتظر شماست!
*ثبت نام*
سلام مهمان عزیز
برای حمایت از نویسندگان محبوب خود و یا نشر آثارتان به خانواده رمان بوک بپیوندید:
کلیک برای: عضویت در انجمن رمان بوک