۵۵
خستگی و فرسودگی روحیام باز هم بیشتر شده بیش از همیشه دچار ترس از جهل نسبت به دنیا هستم بسیار آزرده و رنجورم. تمام آسیبهایی را که دیدهام از طرف هر ک.س به یاد میآورم، و دچار نفرت میشوم. از خود میپرسم چه کسی بود که گاز نگیرد انگشتان به عسل آلودهی مراکه به دهانش داشت؟ آیا تمام نمونههایی که من تجربه کردهام، مجموعه عناصری نبودهاند که دنیای مرا ساختهاند؟ آیا تأثیرات منفی این روابط باعث تغییر نگاه من نشده است؟